کلمه جو
صفحه اصلی

wishful thinking


خیال واهی، تفکر از روی خواب و خیال، فکر باطل، خواب و خیال، خیال خام، آرزوی غیرعملی، افکار واهی و پوچ، خواسته اندیشی

انگلیسی به فارسی

افکار واهی و پوچ، خواسته اندیشی


تفکر آرزو، افکار واهی و پوچ، خواسته اندیشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: wishful thinker (n.)
• : تعریف: the interpretation of facts, actions, words, and the like in accordance with the meanings a person would like them to have rather than in terms of what they really are.

• thoughtfulness, thoughts coming just from the heart
if a hope or desire is wishful thinking, it is unlikely to be fulfilled.

جملات نمونه

1. Such wishful thinking of theirs will never be realized.
[ترجمه ترگمان]این افکار واهی و واهی از آن ها هرگز تحقق نمی یابد
[ترجمه گوگل]چنین تفکر آرام از خود هرگز تحقق نخواهد یافت

2. It is wishful thinking to expect deeper change under his leadership.
[ترجمه ترگمان]این تصور واهی است که انتظار تغییر عمیق تر در رهبری او را داشته باشد
[ترجمه گوگل]این آرزوی آرزوی انتظار تغییر عمیق تر تحت رهبری او است

3. He laughed and accused me of wishful thinking .
[ترجمه ترگمان]او خندید و مرا متهم به افکار پوچ و واهی کرد
[ترجمه گوگل]او خندید و مرا متعهد به تفکر آرزو کرد

4. His claims to be a millionaire are just wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]ادعای او مبنی بر اینکه یک میلیونر است فقط یک فکر پوچ و واهی است
[ترجمه گوگل]ادعای او برای یک میلیونر تنها تفکر آرزویش است

5. Wishful thinking made political partisans more optimistic about their own party's prospects and more inclined to forecast their opponents' defeat.
[ترجمه ترگمان]Wishful معتقد بودند که طرفداران سیاسی نسبت به آینده حزب خود خوشبین هستند و تمایل بیشتری به پیش بینی شکست مخالفان خود دارند
[ترجمه گوگل]تفکر آرزو داشت پارتیزانی های سیاسی را در مورد چشم انداز حزب خود خوشبین تر می کرد و بیشتر مایل به پیش بینی شکست های مخالفان خود بودند

6. Sartre accuses Flaubert of wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]سارتر Flaubert را به افکار واهی متهم کرد
[ترجمه گوگل]سارتر فلوبر را از تفکر آرزوهای متهم می کند

7. Personally I see this as wishful thinking rather than practical logic.
[ترجمه ترگمان]من شخصا این را به جای منطق عملی، پوچ و پوچ می دانم
[ترجمه گوگل]شخصا این را به عنوان تفکر آرامی می بینم نه منطق عملی

8. Mere logic and abstinence from wishful thinking had enabled Milner to summarise the story of the next sixty years.
[ترجمه ترگمان]منطق مادر و پرهیز از افکار پوچ و واهی باعث شده که میلنر در شصت سال آینده جمع بندی و خلاصه کند
[ترجمه گوگل]منطق و تمجید از تفکر آرزومندانه، میلنر را قادر می سازد که داستان شصت سال آینده را خلاصه کند

9. Which sounded like wishful thinking to me.
[ترجمه ترگمان]که به نظر من که داشت به من فکر می کرد
[ترجمه گوگل]کدام مانند تفکر آرام به نظر می رسید

10. None of this is wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از اینها افکار واهی نیست
[ترجمه گوگل]هیچ یک از این تفکر آرزو نیست

11. But maybe that is the worst sort of wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]اما شاید این بدترین نوع تفکر آرزومندانه ای باشد
[ترجمه گوگل]اما شاید این بدترین نوع تفکر آرزومندانه است

12. In our wishful thinking about the 1960s, no figures occupy a more prominent place than the Kennedys.
[ترجمه ترگمان]در افکار پوچ و واهی ما در مورد دهه ۱۹۶۰، هیچ رقمی بیشتر از the اشغال نشده است
[ترجمه گوگل]در تفکر آرزوهای ما در مورد دهه 1960، هیچ ارقام جایی برجسته تر از کنده ها ندارند

13. This, he realized, was wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]او به این نتیجه رسید که دارد به فکر فرو می رود
[ترجمه گوگل]این، او متوجه شد، تفکر آرام بود

14. Lomas, for instance, finds his pleasure in wishful thinking about the war.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، Lomas لذت خود را در افکار واهی در مورد جنگ پیدا می کند
[ترجمه گوگل]مثلا، لومس لذت خود را در تفکر آرمانی در مورد جنگ می یابد

پیشنهاد کاربران

خوش خیالی

یه قرون بده آش به همین خیال باش

the imagining or discussion of a very unlikely future event or situation as if it were possible and might one day happen:
"Do you think you might be in line for promotion?" "No, it's just wishful thinking. "

آرزو اندیشی

شتر درخواب بیند پنبه دانه
به همین خیال باش


کلمات دیگر: