1. a downward inclined branch
شاخه ی خم شده به سوی پایین
2. the downward pull of gravity
کشش فروسوی قوه ی جاذبه
3. the downward trend in gasoline prices
قیمت رو به کاهش بنزین
4. prophets from moses downward who preached repentance
پیامبرانی که بعد از موسی مردم را به توبه دعوت می کردند.
5. the streams were flowing downward to the sea
جویبارها به سوی دریا سرازیر می شدند.
6. transportation costs are trending downward
هزینه ی حمل و نقل رو به کاهش است.
7. Share prices continued their downward trend.
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام به روند نزولی خود ادامه دادند
[ترجمه گوگل]قیمت سهام همچنان روند نزولی خود را ادامه داد
8. The custom has continued from the 16th century downward.
[ترجمه ترگمان]رسم از قرن ۱۶ به پایین ادامه داشته است
[ترجمه گوگل]سفارشی از قرن شانزدهم به بعد ادامه دارد
9. Struggle comparing upward. Happy compare downward.
[ترجمه ترگمان]مبارزه با رو به بالا Happy رو به پایین مقایسه کنید
[ترجمه گوگل]مبارزه با مقایسه بالا مبارک مقابله کن پایین
10. All apples on apple trees are downward.
[ترجمه ترگمان]همه سیب ها در درختان سیب رو به پایین هستند
[ترجمه گوگل]تمام سیب بر روی درختان سیب به سمت پایین است
11. The garden sloped gently downward to the river.
[ترجمه ترگمان]باغ به آرامی به طرف رودخانه شیب داشت
[ترجمه گوگل]باغ به آرامی به سمت رودخانه به سمت پایین حرکت کرد
12. The country's economy is on a downward spiral.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد کشور به صورت مارپیچ رو به پایین است
[ترجمه گوگل]اقتصاد کشور در حال حرکت است
13. She was caught in a downward spiral of drink and drugs.
[ترجمه ترگمان]اون توی یه مارپیچی از نوشیدنی و مواد گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]او در یک مارپیچ پایین نوشیدنی و مواد مخدر گرفتار شده بود
14. The business was on a downward path, finally closing in 199
[ترجمه ترگمان]این کار در مسیر رو به پایین بود و در نهایت ۱۹۹ راس بود
[ترجمه گوگل]این کسب و کار در مسیر نزولی قرار داشت و در نهایت در سال 199 به پایان رسید
15. She was trapped in a downward spiral of personal unhappiness.
[ترجمه ترگمان]او در یک مارپیچی از بدبختی شخصی گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]او در یک مارپیچ نزولی ناخودآگاه شخصی به دام افتاده بود