کلمه جو
صفحه اصلی

wholehearted


صمیمانه، قلبی، با دل و جان، با یکرنگی، کامل، تمام و کمال، wholeheartedly صمیمی، یکدل، از صمیم دل، خاطرجمع، مطمن، صمیمانه، قلبی

انگلیسی به فارسی

( wholeheartedly ) صمیمی، یکدل، از صمیم دل


صمیمانه، صمیمی، یکدل، از صمیم دل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: wholeheartedly (adv.), wholeheartedness (n.)
• : تعریف: without reservation; sincere and enthusiastic.
متضاد: halfhearted

- She wanted her parents' wholehearted approval of her fianc�, but she could sense that they had reservations.
[ترجمه ترگمان] او می خواست که پدر و مادرش از صمیم قلب از نامزدش اطاعت کنند، اما او احساس می کرد که آن ها reservations دارند
[ترجمه گوگل] او می خواست پدر و مادر خود را از تصویب کامل از fianc of او، اما او می تواند احساس که آنها رزرو

• devoted; passionate; sincere; performed with a full heart
if you support something in a wholehearted way, you support it enthusiastically and completely.

مترادف و متضاد

sincere


Synonyms: abiding, ardent, authentic, bona fide, candid, committed, complete, dedicated, determined, devoted, earnest, emphatic, enduring, enthusiastic, fervent, frank, genuine, heartfelt, hearty, impassioned, never-failing, passionate, real, serious, steadfast, steady, sure, true, unfaltering, unfeigned, unqualified, unquestioning, unreserved, unstinting, unwavering, warm, whole-hearted, zealous


Antonyms: disinterested, halfhearted, insincere, unenthusiastic


enthusiastic, sincere


Synonyms: abiding, ardent, authentic, bona fide, candid, committed, complete, dedicated, determined, devoted, earnest, emphatic, enduring, fervent, frank, genuine, heartfelt, hearty, impassioned, never-failing, passionate, real, serious, steadfast, steady, sure, true, unfaltering, unfeigned, unqualified, unquestioning, unreserved, unstinting, unwavering, warm, zealous


جملات نمونه

1. wholehearted support
پشتیبانی از روی دل و جان

2. my wholehearted congratulations
تبریکات صمیمانه ی من

3. The Government deserves our wholehearted support for having taken a step in this direction.
[ترجمه ترگمان]دولت سزاوار حمایت صمیمانه ما از انجام یک گام در این مسیر است
[ترجمه گوگل]دولت بخاطر قدم زدن در این راستا، از حمایت از همه ی ما حمایت می کند

4. He is a wholehearted friend of mine.
[ترجمه ترگمان]از صمیم قلب یکی از دوستان از صمیم قلب است
[ترجمه گوگل]او یکی از دوستان من است

5. Montgomery's new style of leadership met with Leslie's wholehearted approval.
[ترجمه ترگمان]سبک جدید Montgomery (مونتگومری)با تایید صمیمانه دوقلوهای وی آشنا شد
[ترجمه گوگل]سبک جدید رهبری مونتگومری با تایید صمیمانه لسلی روبرو شد

6. The plan was given wholehearted support.
[ترجمه ترگمان]از این طرح حمایت صمیمانه شد
[ترجمه گوگل]این طرح با حمایت صمیمانه تمام شد

7. Paul Ince escapes criticism for his usual wholehearted endeavours and determined talking.
[ترجمه ترگمان]پل Ince از تلاش صمیمانه صمیمانه او جان سالم به در برد و تصمیم گرفت صحبت کند
[ترجمه گوگل]پل Ince انتقاد از تلاش های شگفت انگیز خود را تمام می کند و قطعا صحبت می کند

8. She is the same wholehearted trouper she has been through war and peace for three generations.
[ترجمه ترگمان]او همان trouper wholehearted است که برای سه نسل در جنگ و صلح بوده است
[ترجمه گوگل]او همان گروه شگفت انگیز است که سه نسل از طریق جنگ و صلح بوده است

9. It deserves the wholehearted support of the entire House.
[ترجمه ترگمان]این کشور سزاوار حمایت صمیمانه صمیمانه از کل خاندان است
[ترجمه گوگل]این شایسته حمایت کامل تمام خانه است

10. You have my wholehearted support.
[ترجمه ترگمان]تو از صمیم قلب از صمیم قلب حمایت می کنی
[ترجمه گوگل]شما از همه ی حمایت های من حمایت می کنید

11. He set an example of wholehearted service to the people.
[ترجمه ترگمان]او نمونه ای از خدمت صمیمانه مردم برای مردم تعیین کرد
[ترجمه گوگل]او یک نمونه از خدمات صمیمانه مردم را تعیین کرد

12. This opera finely brings out his spirit of wholehearted dedication to the revolution.
[ترجمه ترگمان]این اپرا به خوبی روح خود را از dedication صمیمانه برای انقلاب به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]این اپرا بی نظیر روح خود را از تعهد صمیمانه به انقلاب به ارمغان می آورد

13. Wholehearted indignation and went from the Internet, will soon gather together.
[ترجمه ترگمان]به زودی از اینترنت پر شد و به زودی جمع خواهد شد
[ترجمه گوگل]خشم تمام عیار و از اینترنت می رود، به زودی جمع می شود

14. Munchie gives me the same wholehearted greeting no matter how long I have been away.
[ترجمه ترگمان]Munchie به من همان خوش آمد از صمیم قلب را می دهد، مهم نیست چقدر دور بوده ام
[ترجمه گوگل]مونچی به من یک تبریک صمیمانه ای داده می شود مهم نیست چه مدت من دور بوده ام

15. Further, this book received the whole wholehearted cooperation of Bethune's medical colleagues.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این کتاب تمام هم کاری صمیمانه و صمیمانه همکاران پزشکی بتون را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این کتاب همکاری کامل با همکاران پزشکی Bethune را دریافت کرد

my wholehearted congratulations

تبریکات صمیمانه‌ی من


wholehearted support

پشتیبانی از روی دل و جان


پیشنهاد کاربران

جانانه، از ته قلب، با صمیم دل، با دل و جان، از اعماق وجود


کلمات دیگر: