معنی : پیچ، پیچیدگی، طومار، جمع کردن، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن
معانی دیگر : (به ویژه پرچم یا بادبان کشتی) دور چوب (یا دیرک یا دکل) پیچیدن (به طوری که در باد به اهتزاز در نیاید)، جمع شدن، بسته شدن
پیچ، پیچیدگی، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، جمع کردن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن
wrap up
Synonyms: curl, roll, fold, roll up
When a storm is expected, sails are furled securely around the spars.
وقتی توفان در راه است، بادبانها را محکم دور دکلها میبندند.
He kept unfurling and furling his umbrella.
او دائم چتر خود را باز و بسته میکرد.