کلمه جو
صفحه اصلی

furl


معنی : پیچ، پیچیدگی، طومار، جمع کردن، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن
معانی دیگر : (به ویژه پرچم یا بادبان کشتی) دور چوب (یا دیرک یا دکل) پیچیدن (به طوری که در باد به اهتزاز در نیاید)، جمع شدن، بسته شدن

انگلیسی به فارسی

پیچ، پیچیدگی، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، جمع کردن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furls, furling, furled
• : تعریف: to roll up (a flag or the like) around a central axis.
مشابه: roll
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become rolled into a bundle around an axis.
مشابه: roll

- The changing wind caused the flag to furl.
[ترجمه ترگمان] باد در حال تغییر پرچم را به furl تبدیل کرد
[ترجمه گوگل] باد تغییر می کند که پرچم را خفه می کند
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of furling.

(2) تعریف: something that is furled, or a single rolled section of it.
مشابه: roll

• roll up tightly; be rolled up tightly
when you furl something such as an umbrella, sail, or flag, you roll or fold it up because it is not going to be used.

مترادف و متضاد

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

طومار (اسم)
volume, roll, scroll, furl

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

پیچیدن و بالا زدن (فعل)
furl

بدور چیزی پیچیدن (فعل)
furl

ورتابیدن (فعل)
furl

wrap up


Synonyms: curl, roll, fold, roll up


جملات نمونه

1. She let down her umbrella and furled it.
[ترجمه ترگمان]چترش را پایین گذاشت و جمع کرد
[ترجمه گوگل]او چتر خود را پایین کشید و آن را شکست

2. An attempt was made to furl the headsail.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای جلوگیری از headsail بود
[ترجمه گوگل]تلاش برای جلوگیری از سرریز انجام شد

3. He held a furled umbrella in one hand.
[ترجمه ترگمان]چتر بزرگی را در یک دست نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]او در یک دست یک چتر خالی گذاشته بود

4. This fan doesn't furl neatly.
[ترجمه ترگمان]این پنکه خیلی منظم نیست
[ترجمه گوگل]این فن کاملا منظم نیست

5. In general, to furl a sail is to roll it up, such as to furl the mainsail on the boom (or into the boom or mast in some contemporary systems).
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، برداشتن یک بادبان، بالا بردن آن است، از قبیل to کردن mainsail بر روی بوم (یا به سر دکل یا دکل در برخی از سیستم های معاصر)
[ترجمه گوگل]به طور کلی، برای شنا کردن یک بادبان، آن است که آن را رول کنید، مانند سرازیر کردن رشته اصلی در رونق (و یا در رونق یا مشت در برخی از سیستم های معاصر)

6. He was supposed to furl the side flaps in the morning.
[ترجمه ترگمان] قرار بود که فردا صبح حرکت کنه
[ترجمه گوگل]او قرار بود گلوله های جانبی را صبح بخورد

7. Unripe: Furl the arm that arm shows bruise again and again: The lid is here.
[ترجمه ترگمان]Unripe: بازو که بازو به بازوی خود می دهد دوباره و دوباره: در اینجا است
[ترجمه گوگل]بی رحم: بازو را باز کنید که بازو را نشان می دهد کبودی دوباره و دوباره: درب در اینجا است

8. The material receiving machine adopts furl mode, or case packing.
[ترجمه ترگمان]ماشین دریافت کننده، حالت furl را می پذیرد و یا بسته بندی را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]دستگاه دریافت کننده مواد حالت خام یا جعبه بسته بندی را تصویب می کند

9. My baseboard resembles the peacock tail of furl a place of strategic importance takes embroider shoe.
[ترجمه ترگمان]baseboard من شبیه دم طاووس است، جایی که اهمیت استراتژیک برای embroider کفش دارد
[ترجمه گوگل]پایه تخته من شبیه به دم دمپایی از furl یک محل از اهمیت استراتژیک باید کفش را بپوشاند

10. This umbrella doesn't furl neatly.
[ترجمه ترگمان]این چتر خیلی منظم نیست
[ترجمه گوگل]این چتر منظم نیست

11. Give it a neat furl.
[ترجمه ترگمان] بهش یه \"furl\" خوش بگذره
[ترجمه گوگل]آن را یک خالص شسته و رفته

12. More humming, exasperation at locating the briefcase, hat and furled umbrella, and the front door made a closing sound.
[ترجمه ترگمان]صدای وزوز بیشتری به گوش رسید و کیف و کلاه و چتر را از دست داد و در جلویی صدای بسته شدن در را شنید
[ترجمه گوگل]بیشتر آوازخوانی، تشنگی در یافتن کیف، کلاه و چتر خالی و درهای جلو باعث صدای بسته شد

13. It was loaded with a crude concoction of ordinary items like fireworks, furl and fertilizer.
[ترجمه ترگمان]این معجون با ترکیبی از مواد معمولی مثل وسایل آتش بازی، کود شیمیایی و کود تهیه شد
[ترجمه گوگل]آن را با خلق و خوی خام از اقلام عادی مانند آتش بازی، خشت و کود قرار داده بود

When a storm is expected, sails are furled securely around the spars.

وقتی توفان در راه است، بادبان‌ها را محکم دور دکل‌ها می‌بندند.


He kept unfurling and furling his umbrella.

او دائم چتر خود را باز و بسته می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

جمع کردن , رول کردن ( پرچم , چتر )

# The flag was tightly furled
# She let down her umbrella and furled it
# An attempt was made to furl the headsail


کلمات دیگر: