[خاک شناسی] گودالها
pits
دیکشنری تخصصی
جملات نمونه
1. the pits
(خودمانی) بدترین جا یا کار یا موقعیت یا چیز
2. the kernel of some fruit pits
مغز هسته ی برخی میوه ها
3. they were eating cherries and spitting out the pits
آنها گیلاس می خوردند و هسته ی آن را تف می کردند.
پیشنهاد کاربران
حفره ها
That's The pits
بدبیاری،
The worst possible situation,
بدبیاری،
The worst possible situation,
کلمات دیگر: