کلمه جو
صفحه اصلی

irrigation


معنی : ابیاری
معانی دیگر : ابیاری

انگلیسی به فارسی

ابیاری


آبیاری، ابیاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: irrigational (adj.)
(1) تعریف: the supplying of water to land by man-made means to aid in growing crops.

(2) تعریف: the washing or spraying of a bodily area as part of a medical treatment.

• act or process of artificially supplying an area land with water; application of liquid to a part of the body to cleanse or disinfect (medicine)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آبیاری
[زمین شناسی] آبیاری
[خاک شناسی] آبیاری
[آب و خاک] آبیاری

مترادف و متضاد

ابیاری (اسم)
irrigation

watering


Synonyms: sprinkling, spraying, flooding, inundation, soaking


جملات نمونه

1. irrigation canal
نهر آبیاری

2. irrigation channels
کانال های آبیاری

3. an irrigation ditch
مادی،جوی آبیاری

4. contour irrigation
آبیاری کرتی

5. proper irrigation can transform barren lands
آبیاری درست می تواند زمین های بی حاصل را دگرگون کند.

6. partnership in irrigation projects between the states and the federal government
همکاری میان ایالت ها و دولت فدرال در مورد طرح های آبیاری

7. the land is trenched for irrigation
زمین را برای آبیاری زهکشی کرده اند.

8. to dig a ditch for irrigation
برای آبیاری جوی ساختن (یا کندن)

9. treated sewer water is used for irrigation
فاضلاب پالایش شده را برای آبیاری مصرف می کنند.

10. If the irrigation plan goes ahead, it could spell disaster for the birds.
[ترجمه ترگمان]اگر برنامه آبیاری پیش برود، ممکن است برای پرندگان فاجعه به بار بیاورد
[ترجمه گوگل]اگر طرح آبیاری پیش رود، می تواند فاجعه ای را برای پرندگان بگذارد

11. Irrigation channels supply the crops with water.
[ترجمه ترگمان]کانال های آبیاری محصولات را با آب تامین می کنند
[ترجمه گوگل]کانال های آبیاری محصول را با آب تامین می کنند

12. We used the money to set up an irrigation project.
[ترجمه ترگمان]ما از پول برای راه اندازی یک پروژه آبیاری استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما از پول برای راه اندازی یک پروژه آبیاری استفاده کردیم

13. The agricultural land is hilly and the irrigation poor.
[ترجمه ترگمان]زمین کشاورزی تپه ای است و آبیاری
[ترجمه گوگل]زمین های کشاورزی تپه ای است و آبیاری ضعیف است

14. There the irrigation canal links up with the reservoir.
[ترجمه ترگمان]در آنجا کانال آبیاری با مخزن برقرار شده است
[ترجمه گوگل]وجود دارد کانال آبیاری با مخزن

15. Irrigation has increased the area of cultivable land.
[ترجمه ترگمان]آبیاری زمین های قابل کشت را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]آبیاری سطح زمین های قابل کشت را افزایش داده است

16. You get a little extra for irrigation and you can grow some grass on it.
[ترجمه ترگمان]برای آبیاری کمی بیشتر نیاز دارید و می توانید روی آن مقداری علف بکارید
[ترجمه گوگل]شما کمی برای آبیاری اضافی می گیرید و می توانید برخی از چمن های آن را رشد دهید

پیشنهاد کاربران

شستشو ( در دندان پزشکی محل جراحی را شستشو می دهند و از این کلمه استفاده می شه )

در اقسام سرم های سدیم کلرید و مشابه به محلول شستشو گفته می شود

آب پاشیدن

آبیاری

شستشو

irrigation ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: آبیاری
تعریف: استفادۀ سازمان‏یافته از آب ‏در کشاورزی برای تولید گیاه


کلمات دیگر: