1. intolerant of
1- نابردبار نسبت به،سنگاشگر به،متعصب نسبت به 2- آزیرمند به،دارای آلرژی به،تاب ناور به
2. an intolerant regime that wanted to impose one belief on everyone else
نظام سنگاشگری که می خواست یک اعتقاد را بر همه تحمیل کند
3. The manager is intolerant of fools.
[ترجمه ترگمان]مدیر از احمق ها پیروی نمی کند
[ترجمه گوگل]مدیر ناکارآمد از احمق ها است
4. A number of patients were intolerant of the diet.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از بیماران نسبت به رژیم غذایی تعصب نشان نمی دادند
[ترجمه گوگل]تعدادی از بیماران از رژیم غذایی ناراضی بودند
5. She can be very intolerant of students who don't understand what she's talking about.
[ترجمه ترگمان]او می تواند خیلی از دانش اموزان را که درباره آن حرف می زند درک کند
[ترجمه گوگل]او می تواند بسیار از دانش آموزان ناراضی باشد که نمی دانند او چه چیزی در موردش صحبت می کند
6. They are deeply intolerant of all opposition.
[ترجمه ترگمان]آن ها عمیقا نسبت به همه مخالفان تعصب نشان می دهند
[ترجمه گوگل]آنها عمیقا از همه مخالفان ناتوان هستند
7. The people have grown intolerant in recent weeks of the King's autocratic ways.
[ترجمه ترگمان]مردم در هفته های اخیر از روش های مستبدانه پادشاه تعصب نشان داده اند
[ترجمه گوگل]مردم در هفته های اخیر روش های خودکامه پادشاه تحمل کرده اند
8. Their position on homosexuality is intolerant and ignorant.
[ترجمه ترگمان]موقعیت آن ها در مورد همجنس گرایی تعصب و نادان است
[ترجمه گوگل]موقعیت آنها در رابطه با همجنسگرایی غیر قابل تحمل و نادان است
9. He admitted being intolerant of blacks and Jews in his youth.
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که نسبت به جوانان و یهودیان در دوران جوانی خود تعصب نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که در جوانان خود از سیاه پوستان و یهودیان ناراضی است
10. Intolerant societies are often also among the most technologically backward.
[ترجمه موسی] جوامع متعصب اغلب از نظر فنی از عقب مانده ترین افراد هستند.
[ترجمه ترگمان]جوامع Intolerant اغلب از لحاظ فن آوری بسیار عقب مانده هستند
[ترجمه گوگل]جوامع غیرمتمرکز اغلب از جمله فن آوری های عقب مانده نیز هستند
11. Basil was intolerant of pretentiousness of any kind, whether intellectual, creative or personal.
[ترجمه ترگمان]Basil نسبت به هیچ نوع، چه معنوی، خلاق و چه شخصی، تعصب نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]ریحان، از هرگونه تحقیر آمیز، چه فکری، خلاق و چه شخصی، بی تردید ناتوان بود
12. Their moral values are a bit intolerant, too.
[ترجمه ترگمان]ارزش های اخلاقی آن ها نیز کمی تعصب دارند
[ترجمه گوگل]ارزشهای اخلاقی آنها نیز به طرز غیرقابل تحمل است
13. She became increasingly intolerant of various foods.
[ترجمه ترگمان]او به طور فزاینده ای نسبت به غذاهای مختلف تعصب نشان می داد
[ترجمه گوگل]او به طور فزاینده ای از غذاهای مختلف سست شد
14. Everything is lactose intolerant now. nineties disease.
[ترجمه ترگمان] الان همه چیز به لاکتوز حساسه مرض دهه نود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر همه چیز غیر قابل تحمل است لاکتوز بیماری دهه نود
15. Sophia was not intolerant in religious matters.
[ترجمه ترگمان]سوفیا در امور مذهبی تعصب نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]سوفیا در امور مذهبی تحمل نداشت