کلمه جو
صفحه اصلی

estuary


معنی : مدخل، خور
معانی دیگر : (دهانه ی رودخانه به ویژه جایی که آب شور دریا با آب شیرین رودخانه آمیخته می شود) کشندان، مصب، دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد

انگلیسی به فارسی

دهانه رودخانه بزرگی که تشکیل خلیج کوچکی دهد، مدخل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: estuaries
مشتقات: estuarial (adj.)
(1) تعریف: the wide part of a river's lower end, where it meets the tides of the sea.

(2) تعریف: an inlet of the sea that meets a river's lower end.

• place where the river current meets the sea tide (as in the mouth of a river)
an estuary is the wide part of a river where it joins the sea.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مصب - شارگاه - کشندان - دهانه
[زمین شناسی] خلیج دهانه ای توده ای نیمه محصور از آب های ساحلی در مکانی که آب دریا با آب های شیرین مخلوط می شود. مدخل قیف مانند ورودی رودخانه به دریا که بر اثر بالا آمدن سطح دریا یا فرونشینی زمین سیلابی دهانه رودخانه ساخته شده است.
[خاک شناسی] دهانه رودخانه
[آب و خاک] شارگاه، ورودی آبراهه، مصب

مترادف و متضاد

مدخل (اسم)
access, entry, portal, entrance, gateway, gate, entree, mouth, firth, estuary, foreword, ostium

خور (اسم)
bay, inlet, cove, firth, estuary, gulf

mouth


Synonyms: arm, creek, firth, fjord, inlet, tidewater, waterway


جملات نمونه

1. We moored in the estuary, waiting for high tide.
[ترجمه ترگمان]در مصب رودخانه لنگر انداختیم و منتظر جزر و مد دریا بودیم
[ترجمه گوگل]ما در حوضه آبریزش، در حال انتظار برای جزر و مد بالا در آمد

2. At low tide in the estuary, cows graze on the marshes.
[ترجمه ترگمان]در جزر و مد در مصب، گاوها روی مرداب ها می نشستند
[ترجمه گوگل]گاوها در خلیج فارس در خلیج فارس در جنگلها پرورش می یابند

3. The Medway estuary is recognized internationally as a conservation area.
[ترجمه ترگمان]The در سطح بین المللی به عنوان منطقه حفاظت شده شناخته می شود
[ترجمه گوگل]خورده Medway در سطح بین المللی به عنوان یک منطقه حفاظت به رسمیت شناخته شده است

4. We live near the Thames estuary.
[ترجمه ترگمان]در کنار رودخانه تیمز زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در نزدیکی رودخانه تامز زندگی می کنیم

5. The river opens up suddenly into a broad estuary.
[ترجمه ترگمان]رودخانه ناگهان به صورت مصب پهنی گشوده می شود
[ترجمه گوگل]رودخانه به طور ناگهانی افتتاح می شود

6. The ship has touched bottom, the estuary must be shallower than we thought.
[ترجمه ترگمان]کشتی به پایین دست یافته است، مصب must از آن چیزی است که ما فکر می کردیم
[ترجمه گوگل]کشتی زیر زمین را لمس کرده است، جریان باید پایینتر از ما باشد

7. The stream debouches into the estuary.
[ترجمه ترگمان]نهر به مصب رود سرازیر می شد
[ترجمه گوگل]جریان جریان را به جریان میاندازد

8. At this point the river widens into an estuary.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه، رودخانه تبدیل به مصب می شود
[ترجمه گوگل]در این نقطه، رودخانه به رودخانه گسترش می یابد

9. And the estuary is beautiful, with mountain ranges rising on each side.
[ترجمه ترگمان]و دهانه زیبا است، با دامنه های کوه که در هر طرف بالا می رود
[ترجمه گوگل]و رودخانه زیبا است، با دامنه های کوهستانی در هر طرف افزایش می یابد

10. The Mawddach Estuary has a rich variety of wetland and woodland habitats attracting a wide range of different species.
[ترجمه ترگمان]The Estuary دارای تنوع غنی از زیستگاه های wetland و جنگلی است که گستره وسیعی از گونه های مختلف را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]رودخانه مودوات دارای گونه های متنوعی از زیستگاه های تالاب و جنگل است که طیف گسترده ای از گونه های مختلف را جذب می کند

11. His embankment across the Glaslyn estuary was completed in 1811 amidst much rejoicing and ox-roasting, only to collapse the following year.
[ترجمه ترگمان]در آنجا، در سال ۱۸۱۱ در میان شادمانی و کباب کردن گاو و کباب کردن گاو، خاکریزی کامل به پایان رسید، و تنها در سال بعد ویران شد
[ترجمه گوگل]در سال 1811، در امتداد غرق شدن و سوزاندن اقیانوس، تنها در سال بعد، فروپاشی خلیج فارس در خلیج گلاسین به پایان رسید

12. She usually builds on the shores of an estuary and there she sits devotedly, seldom leaving the nest.
[ترجمه ترگمان]او معمولا بر ساحل دهانه یک دهانه بنا می کند، و او صمیمانه می نشیند، و به ندرت لانه را ترک می کند
[ترجمه گوگل]او معمولا در سواحل یک رودخانه ساخته می شود و در آنجا او به طور اختصاصی ملاقات می کند، به ندرت لانه را ترک می کند

13. Just the other side of the Humber estuary another long distance path heads through the flat lands of the Lincolnshire Wolds.
[ترجمه ترگمان]درست در طرف دیگر رودخانه humber، سر راه طولانی دیگری در زمین های مسطح لینکلن شایر قرار داشت
[ترجمه گوگل]فقط طرف دیگر حوضه هیبر مسیر دیگری از راه دور را از طریق زمین های مسطح Wolts of Lincolnshire سر می کند

14. About midnight the wind freshened from the estuary, rustling the hawthorn in the hedgerow round the churchyard.
[ترجمه ترگمان]حدود نیمه شب، باد از مصب freshened و بوته های خار را در پرچین حیاط کلیسا به صدا درمی آورد
[ترجمه گوگل]درباره نیمه شب باد از رودخانه فرسوده است، زرشک زالزالک در حیاط خلوت دور کلیسا

پیشنهاد کاربران

محل ورود رودخانه به دریا


کلمات دیگر: