کلمه جو
صفحه اصلی

silt


معنی : کف، گل، درده، ته مانده، لجن، لای، لجن گرفتن
معانی دیگر : گل و لای (به ویژه گل و ماسه که در آب ته نشین می شود)، خره، گلماسه، لاگیر شدن یا کردن، با گل و لای گرفتن، خره گرفتن، پر از گل و لای شدن، خاک لای دار (بیش از 80 درصد لای)، سیلت، لیمون

انگلیسی به فارسی

سیل، لای، لجن، گل، ته مانده، کف، درده، لجن گرفتن


لای، لجن، گل، کف، درده، ته مانده، لجن گرفتن، لیمون


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: fine sediment deposited by water, as of earth, clay, or sand.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: silts, silting, silted
• : تعریف: to become filled or obstructed with silt (sometimes fol. by up).
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: silty (adj.), siltation (n.)
• : تعریف: to cover, fill, or block with silt (sometimes fol. by up).

• fine particles of sand and other earthy matter which are carried and deposited by water
fill or obstruct with silt; become filled with or obstructed by silt
silt is fine sand or mud which is carried along by a river.
if a river or lake silts up, it becomes blocked with silt.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لای - سیلت - لای گرفتن - لجن - فورش
[زمین شناسی] لای، سیلت، لای گرفتن، لجن، فورش - - رسوب نامستحکمی که دارای ذراتی بزرگتر از رس و کوچکتر از ماسه است. -
[خاک شناسی] سیلت
[آب و خاک] سیلت - لای

مترادف و متضاد

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

گل (اسم)
mud, clay, lair, blossom, flower, silt, slob, slobber, slosh

درده (اسم)
sediment, fouling, tartar, lees, slag, silt, dreg, magma

ته مانده (اسم)
silt, scrap, leavings, riffraff, loose end

لجن (اسم)
ooze, mud, slub, silt, slob, mire, slough, slobber, slush, slosh, sludge, slop

لای (اسم)
ooze, sediment, silt, sludge

لجن گرفتن (فعل)
silt

جملات نمونه

They dredged the silt from the bottom of the canal.

گل و لای ته آبراه را لاروبی کردند.


The harbor has silted up.

گل و لای بندرگاه را گرفته است.


1. silt has shallowed the canal
گل و لای آبراه را کم ژرفا کرده است.

2. they dredged the silt from the bottom of the canal
گل و لای ته آبراه را لاروبی کردند.

3. they dredged up silt and mud from the river bottom
گل و لای ته رودخانه را بیرون کشیدند.

4. Silt and gravelly deposits had been left by the tide.
[ترجمه ترگمان]رسوبات و رسوبات از جزر و مد بیرون رفته بود
[ترجمه گوگل]رسوبات ماسه ای و گرانشی توسط جزر و مد باقی مانده است

5. The water contains fine silt.
[ترجمه ترگمان]آب شامل گل و لای است
[ترجمه گوگل]آب حاوی آب خوب است

6. The lake was almost solid with silt and vegetation.
[ترجمه ترگمان]دریاچه پر از گل و لای و گل و لای بود
[ترجمه گوگل]دریاچه تقریبا جامد با آب و هوا و پوشش گیاهی بود

7. During the annual floods the river deposits its silt on the fields.
[ترجمه ترگمان]در طول سیل های سالیانه، رودخانه گل و لای خود را بر روی مزارع رسوب می کند
[ترجمه گوگل]در طول سیلاب سالانه رودخانه گرده افشانی خود را در زمینه های

8. The plants provide shelter for animals, trap silt and draw nutrients from the water.
[ترجمه ترگمان]گیاهان برای حیوانات سرپناه فراهم می کنند، گل و لای را به دام می اندازند و مواد غذایی را از آب بیرون می کشند
[ترجمه گوگل]این گیاهان سرپناهی برای حیوانات فراهم می کند، صخره ها را قرق کرده و مواد مغذی را از آب جلب می کنند

9. The silt is swirling, and no one seems sure which way is which.
[ترجمه ترگمان]لجن پیچ وتاب می خورد و هیچ کس مطمئن به نظر نمی رسد که کدام طرف است
[ترجمه گوگل]سیل چرخش می کند و هیچ کس به نظر نمی رسد که کدام راه است

10. In the silt I join the first footprints on new land, of two deer and an otter.
[ترجمه ترگمان]در گل و لای، من به اولین رد پا روی زمین جدید، از دو گوزن و یک سمور، ملحق می شوم
[ترجمه گوگل]در صید من به اولین پایه در زمین جدید، از دو گوزن و صدف می پیوندم

11. Their movements would have kicked up the fine silt carpet on the bottom of the lake, obscuring vision.
[ترجمه ترگمان]حرکت آن ها به فرش گل و لای در پایین دریاچه لگد می زد و جلوی دید او را گرفته بود
[ترجمه گوگل]جنبش های آنها می تواند فرش خوبی را در پایین دریاچه پرتاب کند و چشم انداز را پنهان کند

12. Alternatively dirt and silt could find their way back into the pond.
[ترجمه ترگمان]هم چنین گل و لای می تواند راه خود را به درون استخر پیدا کند
[ترجمه گوگل]در عوض خاک و سیلت می توانند راه خود را به حوضچه بازگردانند

13. A comparable soil and silt horizon with charcoal flecks was tentatively identified east of the road in Townsend Close.
[ترجمه ترگمان]خاک قابل مقایسه و افق گل و لای با زغال، به طور آزمایشی در شرق جاده \"تاونسند\" شناسایی شد
[ترجمه گوگل]افق زمین و افق سیلت با ذرات زغال چوب، به طور پیش بینی شده در شرق جاده ای در شهر تاونسند بستگی پیدا کرد

14. Loam is a soil with roughly equal proportions of clay, sand and silt.
[ترجمه ترگمان]خاک رس، یک خاک با میزان تقریبا برابر خاک رس، ماسه و لای است
[ترجمه گوگل]لوم خاکی است که نسبتا مساوی از رس، شن و ماسه دارد

15. Here they become wider and slower and often carry considerable quantities of sand and silt.
[ترجمه ترگمان]در اینجا آن ها گسترده تر و کندتر می شوند و معمولا مقادیر قابل توجهی از ماسه و لای را حمل می کنند
[ترجمه گوگل]در اینجا آنها گسترده تر و آهسته تر می شوند و اغلب مقادیر قابل توجهی از شن و ماسه را حمل می کنند

پیشنهاد کاربران

آبرفت

silt ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: لای
تعریف: 1. ذرات ریز معدنی خاک، حدِّفاصل رُس و شن، با قطر بین 0/05 تا 0/002 میلی متر|||2. طبقه‏ای از بافت خاک که کمتر از دوازده درصد رس و بیشتر از هشتاد درصد لای دارد


کلمات دیگر: