کلمه جو
صفحه اصلی

fulcrum


معنی : پایه، شاهین ترازو، اهرم، نقطه اتکاء
معانی دیگر : (در اهرم و غیره) نقطه ی اتکا، تکیه گاه، (ترازو) شاهین، (جانور شناسی - اندامی که کار تکیه گاه را انجام بدهد) متکا، اندخسه، دارای نقطه اتکاء کردن، تکیه گاه ساختن پایه دار کردن

انگلیسی به فارسی

تکیه گاه، اهرم، پایه، نقطه اتکاء، شاهین ترازو


نقطه اتکا ، پایه، شاهین ترازو، اهرم، دارای نقطه اتکا کردن، تکیه گاه ساختن پایه دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fulcra, fulcrums
(1) تعریف: the point of support on which a lever turns.

(2) تعریف: that which other things are contingent upon or built around; a pivotal point or agent.

- Motivation is the fulcrum of any weight loss plan.
[ترجمه ترگمان] انگیزه، نقطه اتکا هر برنامه کاهش وزن است
[ترجمه گوگل] انگیزه یابی هر طرح کاهش وزن است

• point on which a lever is supported and turns
a fulcrum is the point at which something is balancing or pivoting; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] نقط ه اتکاء، پایه، شاهین ترازو، اهرم تلاقی قسمت انتهایی زبانه کرانه ای دوقوسی با قسمتهای ابتدایی زبانه کرانه ای مرکب.

مترادف و متضاد

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

شاهین ترازو (اسم)
beam, tongue, girder, fulcrum, pointer

اهرم (اسم)
lever, crowbar, crow, fulcrum, pry, handspike

نقطه اتکاء (اسم)
stay, pivot, staddle, fulcrum, mainstay, sheet anchor

جملات نمونه

1. A see-saw balances at its fulcrum.
[ترجمه ترگمان]یک تعادل دید را در نقطه اتکا خود دید
[ترجمه گوگل]یک نقطۀ دید در محور آن، تعادل دارد

2. The decision is the strategic fulcrum of the Budget.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم، نقطه اتکا استراتژیک بودجه است
[ترجمه گوگل]این تصمیم استراتژیک بودجه است

3. There was a fulcrum point when the arguments tipped decidedly in one direction.
[ترجمه ترگمان]وقتی بحث در یک جهت مخالف بود، نکته fulcrum وجود داشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که استدلال ها به طور قطعی در یک جهت تکمیل شد، یک نقطه پایه وجود داشت

4. The fulcrum of the debate/argument is the individual's right to choose.
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا بحث \/ استدلال فرد حق انتخاب است
[ترجمه گوگل]محور بحث / استدلال حق انتخاب فرد است

5. The fulcrum of this balance has shifted.
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا این تعادل تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]محور این تعادل تغییر کرده است

6. When the toothpick was far from the fulcrum, at the fingertips, it was very difficult to break it.
[ترجمه ترگمان]وقتی خلال دندون از نقطه اتکا دور بود، در نوک انگشتانش خیلی مشکل بود که آن را بشکنم
[ترجمه گوگل]وقتی دندانپزشک دور از نقطه پایانی بود، در نوک انگشتان، شکستن آن بسیار دشوار بود

7. Fulcrum plans to lease the building.
[ترجمه ترگمان]برنامه ای برای اجاره ساختمون نداریم
[ترجمه گوگل]Fulcrum قصد دارد به اجاره ساختمان

8. Pivoting on the slow death fulcrum, he felt the hot sting of his own blood spilling from him.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که نیش گرم خون خودش از او فوران می کند
[ترجمه گوگل]او به علت کم شدن سرعت حرکت مرگ، احساس خستگی شدید از خون خود را از او ریخت

9. The fulcrum was the place where their fingers joined their hands.
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا همان جایی بود که انگشتانش به دست آن ها پیوست
[ترجمه گوگل]نقطه پایانی جایی بود که انگشتانشان دستشان بود

10. Archimedes said, saying: Give me a fulcrum, I can leveraging the Earth.
[ترجمه ترگمان]ارشمیدس گفت: یک نقطه اتکا به من بدهید، من می توانم از زمین استفاده کنم
[ترجمه گوگل]ارشمیدس گفت، 'به من کمک کنید، من می توانم زمین را نفوذ کنم

11. And Shanghai harbor is on the fulcrum piece of bend and arrow photograph across.
[ترجمه ترگمان]و بندرگاه شانگهای، نقطه اتکا of و عکس فلش است
[ترجمه گوگل]بندر شانگهای بر روی قطعه تکیه گاه خم و فلش عکس در سراسر است

12. The fulcrum that enterprise and farmer balance in do one's best.
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا به تعادل تجاری و کشاورزی در بهترین حالت است
[ترجمه گوگل]نقطه ی پایانی که کارآفرینان و کشاورزان تعادل می یابند بهتر است

13. Thereupon, there's fulcrum for life, poetry of life, anda boundless hope yearn towards.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، برای زندگی، شعر زندگی، و امید boundless که مشتاق به سوی آن است، وجود دارد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، نقطه پایانی برای زندگی وجود دارد، شعر زندگی، امید بی حد و حصر به سمت

14. The territory became the fulcrum on which Asia and Europe balanced.
[ترجمه ترگمان]این منطقه نقطه اتکا بود که در آن آسیا و اروپا متعادل شدند
[ترجمه گوگل]این قلمرو، نقطه پایانی است که آسیا و اروپا را متعادل می کند

15. Give me a lever long enough and a fulcrum and I shall move the world.
[ترجمه ترگمان]یک اهرم کافی و یک تکیه گاه به من بدهید و دنیا را حرکت خواهم داد
[ترجمه گوگل]یک اهرم به اندازه کافی بلند و یک نقطه به من بدهید و من جهان را حرکت خواهم داد

پیشنهاد کاربران

نقطه دوران

fulcrum ( فیزیک )
واژه مصوب: تکیه‏گاه 2
تعریف: نقطه‏ای سخت که اهرم حول آن می چرخد


کلمات دیگر: