کلمه جو
صفحه اصلی

wispy

انگلیسی به فارسی

عاقلانه


انگلیسی به انگلیسی

• slender, light; small; resembling or consisting of thin threads
wispy hair is thin and grows in small, untidy bunches.

صفت ( adjective )
حالات: wispier, wispiest
مشتقات: wispily (adv.), wispiness (n.)
• : تعریف: being or resembling a wisp.
متضاد: bushy, massive

- A wispy curl of smoke came out of his pipe.
[ترجمه ترگمان] یک حلقه کوچک از دود از چپقش بیرون آمد
[ترجمه گوگل] یک لوله دایره ای از لوله خارج شد
- The wispy child looked as if she might faint from hunger.
[ترجمه ترگمان] بچه آشفته به نظر می رسید که ممکن است از گرسنگی غش کند
[ترجمه گوگل] کودک خجالتی به نظر میرسد که از گرسنگی خسته شده باشد

جملات نمونه

1. A halo of wispy blonde curls capped her pretty face.
[ترجمه ترگمان]هاله ای از موهای بلوند و آشفته صورتش را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]یک هاله از فرفره های بلوند wispy capped چهره زیبا او

2. Fair-haired wispy girl. Full mouth, high neck, blue-eyed flower girl, his slender pale narcissus.
[ترجمه ترگمان]دختر ظریف موی بور دهان پر، گردن بلند، گل آبی چشم، narcissus زرد رنگ
[ترجمه گوگل]دختر باهوش با موی بلند دهان کامل، گردن بالا، گل دختر آبی چشم، نارسیسی رنگ پریده با شکوه خود را

3. His chin is framed with a wispy beard.
[ترجمه ترگمان]چانه اش با ریش لرزان قاب شده است
[ترجمه گوگل]چانه ی او با ریش ضعیف طراحی شده است

4. A warm breeze mussed up her wispy hair.
[ترجمه ترگمان]نسیم گرم موی سرش را نوازش می کرد
[ترجمه گوگل]یک نسیم گرم، موی سرش را تکان داد

5. The other man had brown hair and a wispy moustache and wore faded denim jeans and a grey woollen jumper.
[ترجمه ترگمان]مرد دیگر موی قهوه ای داشت و سبیل حنایی رنگ داشت و یک بلوز بافتنی پشمی خاکستری و یک بلوز پشمی خاکستری به تن داشت
[ترجمه گوگل]مرد دیگر موی قهوه ای داشت و یک سبیل تند و خمیده داشت و شلوار جین بافته و لباس شلوار پشمی خاکستری پوشید

6. Its auteur was a wispy, bearded engineer in his twenties named Mike Dhuey.
[ترجمه ترگمان]auteur یک مهندس ضعیف و ریش دار بود که در بیست سالگی به نام مایک Dhuey نام گذاری شده بود
[ترجمه گوگل]مأمور آن یک مهندس ریشو در بیست سالگی خود به نام مایک دهی بود

7. Her wispy gray hair was loose, hanging down her back like cobwebs, and her hands were folded in her lap.
[ترجمه ترگمان]موهای خاکستری اش شل شده بود و پشتش مثل تار عنکبوت شده بود و دست هایش را روی زانوهایش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]موی خاکستری سرحال او شل شده بود، آویزان کردن پشت او مانند cobwebs، و دستان او در دامان خود را پیچ خورده بود

8. A lithe 35-year-old with a wispy goatee and oversized spectacles, he is in the forefront of a new generation of graphic designers who are trying to define a visual language for contemporary China.
[ترجمه ترگمان]او با یک ریش بزی کوتاه ۳۵ ساله و عینک بزرگ بزرگ، در صف مقدم یک نسل جدید از طراحان گرافیک قرار دارد که سعی در تعریف یک زبان بصری برای چین معاصر دارند
[ترجمه گوگل]یک فرد 35 ساله با یک زنبور عسل و عینک های بزرگ، او در خط مقدم نسل جدیدی از طراحان گرافیک است که در حال تلاش برای تعریف یک زبان بصری برای چین معاصر هستند

9. Tall and burly, with a round face, wispy white hair, a short-cropped beard and a glint of mischief in his eye, he would now seem a natural to play Falstaff.
[ترجمه ترگمان]قد بلند و تنومند بود، با صورتی گرد و لاغر، با ریش کوتاه و موی کوتاه و برق شیطنت امیزی که در چشمانش دیده می شد، حالا به نظر طبیعی می امد که نقش Falstaff را بازی کند
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه ای با چهره ای دور، موهای سفید پوشیده، ریش کوتاه و برافروخته در چشم او، اکنون طبیعی است که بازی Falstaff را بازی کند

10. A time-lapse photo captures the wispy steam and yellow glow of the Georgia-Pacific paper mill in Brunswick, Georgia, at night.
[ترجمه ترگمان]یک عکس با گذر زمان، بخار ضعیف و درخشش زرد آسیاب کاغذ جورجیا - پاسیفیک را در Brunswick، جورجیا، در شب ثبت می کند
[ترجمه گوگل]یک عکس با گذشت زمان، شب بخار و زنگ زرد از کارخانه کاغذ سازی گرجستان-اقیانوس آرام در برانزویک، جورجیا را در بر می گیرد

11. The clouds exhibit thin, wispy light blue forms that contrast with the darkness of space (image upper right).
[ترجمه ترگمان]ابرها شکل های نازک و نازک و آبی رنگی دارند که با تاریکی فضا مقایسه می شوند (تصویر سمت راست)
[ترجمه گوگل]ابرها نازک و شبیه به شکل آبی نوری هستند که در مقابل تاریکی فضا قرار دارند (تصویر بالا سمت چپ)

12. Jocasta Nu was a wispy, elderly human woman with a strong will.
[ترجمه ترگمان]Jocasta نونیز یک زن لاغر و پیر با اراده قوی بود
[ترجمه گوگل]Jocasta Nu یک زن انسانی سالخورده با اراده قوی بود

13. Those high, wispy clouds actually keep Earth warm, like a blanket, by preventing heat from escaping into space.
[ترجمه ترگمان]آن ابره ای آشفته، در واقع زمین را گرم نگه می دارند، مثل یک پتو، با جلوگیری از خروج گرما به فضا
[ترجمه گوگل]این ابرهای پرانرژی در حقیقت زمین را گرم می کنند، مثل پتو، و مانع گرما از فرار به فضا می شود

14. Grey wispy hair straggled down to her shoulders.
[ترجمه ترگمان]موهای آشفته گری از روی شانه هایش پایین رفته بود
[ترجمه گوگل]موهای خاکستری خاکستری به شانه های خود رسیده است

15. The half moon is hidden behind some wispy clouds.
[ترجمه ترگمان]نیمی از ماه پشت بعضی از ابره ای نازکی پنهان شده است
[ترجمه گوگل]نیم ماه در پشت برخی از ابرهای نازک پنهان است

پیشنهاد کاربران

حجیم

نازک، پر مانند، کم پشت، نامنظم، مبهم
1 - Wispy eyebrows ابروهای پر مانند ( شبیه پر ) - ابروهای کم پشت!
2 - I have a few wispy memories of childhood
یه چندتا خاطره مبهم از دوران کودکی دارم!

[Weather]
fluffy/​wispy clouds drift across the sky


کلمات دیگر: