کلمه جو
صفحه اصلی

shebang


معنی : کار، تعبیه، ابتکار، امر مورد علاقه
معانی دیگر : کلبه، آلونک، بیغوله، (خودمانی) معامله، قضیه، چیز

انگلیسی به فارسی

امر مورد علاقه، کار، ابتکار، تعبیه


شبانگ، ابتکار، تعبیه، امر مورد علاقه، کار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) an occasion, situation, organization, contrivance, or the like, considered as a whole.

- He said after the party that he had thoroughly enjoyed the whole shebang.
[ترجمه بابیزان] او بعد از میهمانی گفتش که کاملا" از همه چیز ( در میهمانی ) خوشش آمده .
[ترجمه ترگمان] بعد از مهمانی که کاملا از همه چیز لذت برده بود، گفت:
[ترجمه گوگل] او پس از حزب گفت که او کاملا از تمام شبانان لذت می برد

• overall structure or framework of something (slang); shack, simple cabin

مترادف و متضاد

کار (اسم)
service, function, thing, office, task, act, action, deed, work, job, labor, karma, activity, ploy, affair, duty, shebang, appointment, workmanship, avocation, vocation, proposition, laboring, fist, concave, opus, kettle of fish

تعبیه (اسم)
shift, appliance, preparation, improvisation, shebang, lash-up

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

امر مورد علاقه (اسم)
shebang

جملات نمونه

1. the whole shebang
همه،همه ی آن چیز یا آن معامله،سر و ته

2. Yet given the steamy circumstances, this whole shebang seems oddly passionless.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر میاد این قضیه به نظر عجیب و غریب میاد، این قضیه به نظر عجیب و غریب میاد
[ترجمه گوگل]با این حال با توجه به شرایط بسیار شلوغ، این کل شبان به نظر می رسد عجیب و غریب نیست

3. Naturally Spiritualized crank the whole shebang into life without a word.
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که همه چیز را بدون یک کلمه به زندگی تبدیل کنیم
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، روحانیون، کل شبانگ را بدون هیچ کلمه ای به زندگی تبدیل می کند

4. The whole shebang is just about washed up.
[ترجمه ترگمان]همه خو نه فقط دارن شستشو می کنن
[ترجمه گوگل]کل شبانانگاری فقط در مورد شستشو است

5. Altar boy - the whole shebang. Couldn't get out of it if I tried.
[ترجمه ترگمان]پسری که در محراب قربانی شد - همه خانواده مان اگر سعی می کردم نمی توانستم از آن خلاص شوم
[ترجمه گوگل]پسر زرق و برق دار - کل شبانگ اگر سعی کردم از آن بیرون بیفتم

6. I'm sick of the whole shebang.
[ترجمه ترگمان]حالم از همه خو به هم به هم می خورد
[ترجمه گوگل]من از کل شبانگ ناراحت هستم

7. Module shebang paper and mounted hinges from the device.
[ترجمه ترگمان]پیمانه، کاغذ و لولاهای در حال نصب از دستگاه
[ترجمه گوگل]ماگن کاغذ shebang و لولا نصب شده از دستگاه

8. The whole shebang smells sort of fishy to me.
[ترجمه ترگمان]مثل این است که این جور چیزها بوی ماهی می دهند
[ترجمه گوگل]کل سبابه بوی ماهیانه ای برای من می گذارد

9. Hazy about demand from shebang.
[ترجمه ترگمان]در مورد تقاضا از طرف ما صحبت کنید
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز در مورد تقاضا از شبانگ

10. We saw the whole shebang.
[ترجمه ترگمان]ما هم ون چیزها رو دیدیم
[ترجمه گوگل]ما تمام شبان را دیدیم

11. It's a big project, and she's in charge of the whole shebang.
[ترجمه ترگمان]این یک پروژه بزرگه، و اون مسئول تمام خونه ماست
[ترجمه گوگل]این یک پروژه بزرگ است، و او مسئول کل شمب است

12. We'll have to take the table, chairs, dishes, silverware - the whole shebang.
[ترجمه ترگمان]باید میز و صندلی ها و ظروف نقره و ظروف نقره ای را برداریم
[ترجمه گوگل]ما باید میز، صندلی ها، ظروف، وسایل نقره ای - کل شبان را بگیریم

13. The chances are that the Chinese government, like Richard Nixon's in 197 will say "job done" and pull the plug on the whole shebang.
[ترجمه ترگمان]شانس این است که دولت چین، مانند ریچارد نیکسون در ۱۹۷ نفر بگوید که \"کار انجام شده\" و دوشاخه را به کل ما وصل می کند
[ترجمه گوگل]شانس این است که دولت چین، مانند ریچارد نیکسون در سال 197، �کار را انجام می دهد� می گوید و کل شبان را متصل می کند

14. Big house, pool, 2 kids in private schools, perfectly manicured lawns, 2 cars. . . the whole shebang.
[ترجمه ترگمان]خانه بزرگ، استخر، ۲ بچه در مدارس خصوصی، چمن ها، چمن ها، ۲ ماشین، همه ما
[ترجمه گوگل]خانه بزرگ، استخر، 2 بچه در مدارس خصوصی، کاملا چاقو، دو ماشین کل شبانگ

اصطلاحات

the whole shebang

همه، همه‌ی آن چیز یا آن معامله، سر و ته


پیشنهاد کاربران

موضوع. کار. شرایط
the Mafia boss who's running the whole shebang


کلمات دیگر: