کلمه جو
صفحه اصلی

rearm


دوباره مسلح کردن یا شدن، مجهز به جنگ افزار جدید کردن یا شدن، تجدید تسلیحات کردن، دوباره مسلح شدن یا کردن

انگلیسی به فارسی

تجدید تسلیحات کردن، دوباره مسلح شدن یا کردن


ارتش، تجدید تسلیحات کردن، دوباره مسلح شدن یا کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: rearms, rearming, rearmed
مشتقات: rearmament (n.)
(1) تعریف: to establish or help to establish an offensive military force again.

(2) تعریف: to equip (others or oneself) with new or more efficient weapons.

• arm again, re-equip with weapons
when a country rearms, it starts to build up a stock of military weapons again.

جملات نمونه

1. The country was forbidden to rearm under the terms of the treaty.
[ترجمه ترگمان]این کشور تحت لوای معاهده منع رفت و آمد ممنوع شد
[ترجمه گوگل]کشور تحت شرایط این معاهده ممنوع شد

2. They neglected to rearm in time and left Britain exposed to disaster.
[ترجمه ترگمان]آن ها در زمان به فراموشی سپرده شدند و بریتانیا را در معرض فاجعه قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند در زمان معامله به سر برده و انگلیس را در معرض فاجعه قرار دهند

3. They returned to base to rearm.
[ترجمه ترگمان]آن ها به پایگاه to بازگشتند
[ترجمه گوگل]آنها برای بازپس گیری به پایگاه برگشتند

4. Inside, protesters regroup and rearm around bonfires that burn through the night.
[ترجمه ترگمان]در داخل، معترضان دوباره گروه خود را جمع و جور کردند و به اطراف آتش گشودند که در طول شب شعله ور شدند
[ترجمه گوگل]در داخل، معترضین مجددا جمع می شوند و در اطراف آتش سوزی هایی که شب را می سوزانده می شوند

5. They neither prevented Germany from rearming, nor did they rearm ourselves in time.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه آلمان را از rearming منع کردند، و نه به موقع خود را تسلیم کردند
[ترجمه گوگل]آنها نه از جلوگیری از بازسازی آلمان جلوگیری کردند و نه خود را در زمان خود بازداشت کردند

6. Hitler took forceful measures to rearm Germany in violation the Versailles Treaty after taking over regime.
[ترجمه ترگمان]هیتلر در نقض معاهده ورسای پس از غلبه بر رژیم، اقدامات شدیدی را برای rearm آلمان انجام داد
[ترجمه گوگل]هیتلر اقدامات شدید را برای بازپس گیری آلمان در نقض قرارداد ورسای پس از تصویب رژیم انجام داد

7. They return, rearm and then hit the target again.
[ترجمه ترگمان]آن ها دوباره برگشتند و دوباره به هدف ضربه زدند
[ترجمه گوگل]آنها به عقب بازگردانده می شوند و سپس دوباره هدف قرار می گیرند

8. Objective To study the protective action of rearm by anti - oxygen free radical to the grafted liver.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه عمل حفاظتی rearm از طریق رادیکال آزاد اکسیژن نسبت به کبد پیوندی
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه اثر محافظتی ضد سرطان از طریق رادیکال آزاد ضد اکسیژن به کبد مجزا

9. The attempt to disarm continued after the to rearm became apparent.
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه the آشکار شد، تلاش برای خلع سلاح ادامه یافت
[ترجمه گوگل]تلاش برای خلع سلاح ادامه یافت پس از آنکه ارتش به ارتش آشکار شد

10. After the war, the defeated country was not allowed to rearm.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ، این کشور شکست خورده به rearm اجازه داده نشد
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، کشور شکست خورده مجاز به عقب نشینی نشد

11. They remain opposed to any suggestion that the country should be allowed to rearm.
[ترجمه ترگمان]آن ها مخالف هرگونه پیشنهادی هستند که کشور باید به rearm اجازه داده شود
[ترجمه گوگل]آنها همچنان با هر گونه پیشنهادی که باید مجاز به تجدید نظر در کشور شود مخالفت می کنند

12. Then, the failure of the Pleven Plan provided Britain an opportunity to initiate the Eden Plan and finally rearm Germany in the Atlantic structure.
[ترجمه ترگمان]سپس، شکست طرح Pleven فرصتی برای بریتانیا فراهم کرد تا طرح بهشت را آغاز کند و در نهایت آلمان را در ساختار آتلانتیک غرق کند
[ترجمه گوگل]سپس شکست طرح پلون انگلستان فرصتی برای آغاز طرح ادن و در نهایت آلمان را در ساختار اقیانوس اطلس ساخت

13. Mr Kony may be selling the food aid he receives to rearm.
[ترجمه ترگمان]آقای کونی ممکن است کمک غذایی خود را به rearm بفروشد
[ترجمه گوگل]آقای کنی ممکن است کمک غذایی را که او دریافت می کند برای فروش مجدد به فروش برساند

14. The others stand by to cover, when these planes land to refuel and rearm.
[ترجمه ترگمان]بقیه در حالی که این هواپیماها برای سوخت گیری مجدد و rearm فرود می آیند، کنار هم می ایستند
[ترجمه گوگل]دیگران برای پوشش دادن، هنگامی که این هواپیما زمین برای سوخت گیری و گرم کردن زمین است


کلمات دیگر: