کلمه جو
صفحه اصلی

phoenicia


(عهد باستان) فینیقیه (کشوری در خاور مدیترانه)

انگلیسی به فارسی

(عهد باستان) فینیقیه (کشوری در خاور مدیترانه)


فینیسیا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an ancient kingdom on the eastern coast of the Mediterranean.

• ancient kingdom in the mediterranean sea region (was located on the territory of modern-day syria, lebanon and israel)

جملات نمونه

1. We found a ship crossing over to Phoenicia, went on board and set sail.
[ترجمه ترگمان]یک کشتی را یافتیم که به سوی Phoenicia می رفت و بادبان می کشید و بادبان می کشید
[ترجمه گوگل]ما یک کشتی را به فینیکیا بردیم، به کشتی رفتیم و بادبان را گذاشتیم

2. The first scarab from Phoenicia was made in the 8 th century BC ( approximately the 23 rd dynasty ).
[ترجمه ترگمان]نخستین scarab از فنیقیه در سده هشتم پیش از میلاد (تقریبا بیست و سومین سلسله)ساخته شد
[ترجمه گوگل]نخستین اسکاراب از فنیکیا در قرن هشتم پیش از میلاد (تقریبا سلسله 23) ساخته شد

3. We found a ship crossing over to Phoenicia, went board and set sail.
[ترجمه ترگمان]ما یک کشتی را پیدا کردیم که به سوی Phoenicia می رفت و بادبان می کشید و بادبان می کشید
[ترجمه گوگل]ما یک کشتی را به فینیکیا بردیم، رفتیم و هیئت مدیره رفتیم

4. Finding a ship crossing to Phoenicia, we went board and put out to sea.
[ترجمه ترگمان]چون پیدا کردن یک کشتی به سوی Phoenicia، به عرشه رفتیم و به دریا رفتیم
[ترجمه گوگل]پیدا کردن عبور از کشتی به فنیکیا، ما رفت و آمد و به دریا

5. The Saviour's visit to Phoenicia and the miracle there performed had a yet wider purpose.
[ترجمه ترگمان]دیدار مسیح به Phoenicia و معجزه ای که انجام داده بود، هدفی وسیع تر داشت
[ترجمه گوگل]دیدار نجات دهنده فینیکیا و معجزه ای که انجام داده بود، اهدافی وسیع تر داشت

6. Europa was the daughter of Agenor, king of Phoenicia, son of the god Neptune.
[ترجمه ترگمان]اروپا دختر Agenor، پادشاه of، پسر خدا است
[ترجمه گوگل]اروپا دختر آگنور، پادشاه فینیسیا، پسر خدای نپتون بود

7. In recent years Timber Lake Camp, a co-ed sleep-away camp in Phoenicia, N. Y., has started employing “friendship coaches” to work with campers to help every child become friends with everyone else.
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر در کمپ لیک، کمپ مشترک خواب در فنیقیه، N Y او شروع به استخدام \"مربیان دوستی\" کرده است تا با افراد دیگر هم کاری کند تا به همه بچه ها کمک کند تا با بقیه دوست شوند
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، Timber Timber Camp، یک اردوگاه تعطیلات در فینیکیا، N Y, شروع به استفاده از 'مربیان دوستی' برای کار با اعضای کمپین برای کمک به هر کودک تبدیل به دوستان با هر کس دیگر


کلمات دیگر: