کلمه جو
صفحه اصلی

pot


معنی : قابلمه، دیگ، سبو، گلدان، کتری، دیگچه، قوری، اب پاش، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، هر چیز برجسته و دیگ مانند، در گلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن، در دیگ پختن
معانی دیگر : (ظرف گرد به هر اندازه و از فلز یا سفال یاشیشه) دیگ، کرنگ، کماجدان، دیزی، پاتیل، لوید، بستو، یک کوزه می (یا مشروب الکلی دیگر)، در دیگ یا گلدان و غیره گذاشتن، ظرف و محتوای آن، رجوع شود به: potful، مشروب (الکلی)، (خودمانی - با: the) مستراح، (خودمانی - قمار) همه ی پول شرط بندی شده، مبلغ روی میز، (بازی ورق) بانک، گلدان (flowerpot هم می گوینـد)، (عامیانه)potshot رجوع شود به:، شکم گنده (رجوع شود به: potbelly)، در بستو و غیره نگهداری کردن، در دیگ و غیره پختن، (با تفنگ) شکار کردن، تیر اندازی کردن، (عامیانه) به دست آوردن، گیر آوردن، گیر انداختن، پول هنگفت، (خودمانی) ماری جوانا

انگلیسی به فارسی

دیگ، دیگچه، قوری، کتری، آب پاش، هرچیز برجسته ودیگ مانند، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، گلدان، درگلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن، در دیگ پختن


گلدان، دیگ، قابلمه، قوری، کتری، دیگچه، اب پاش، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، سبو، هر چیز برجسته و دیگ مانند، در گلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن، در دیگ پختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: go to pot
(1) تعریف: a deep round container made of metal, glass, or clay, used for cooking food.
مشابه: cooker, Dutch oven, kettle, pan, saucepan

(2) تعریف: the contents of such a container.

- a pot of stew
[ترجمه Pooya moein ] یک قابلمه خورشت
[ترجمه ترگمان] یک ظرف سوپ،
[ترجمه گوگل] یک گلدان خورش

(3) تعریف: the total amount of money gambled at a single time.
مترادف: jackpot, kitty, stakes
مشابه: ante, bank, bet, bets, pool, stake, wagers

- a card game with a twenty-dollar pot
[ترجمه ترگمان] یک بازی ورق با یک قوری بیست دلاری
[ترجمه گوگل] یک بازی کارت با گلدان بیست دلاری

(4) تعریف: any of various containers that are somewhat deep and round and used for purposes other than cooking.
مشابه: container, receptacle, vessel

- a flower pot
[ترجمه ترگمان] یک کوزه گل …
[ترجمه گوگل] گلدان گل
- a chamber pot
[ترجمه ترگمان] یک کوزه اتاق،
[ترجمه گوگل] یک قوری محفظه
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pots, potting, potted
(1) تعریف: to put into a pot.

(2) تعریف: to preserve (food) in a pot.
مشابه: can, preserve

(3) تعریف: to shoot (game birds that are at rest).
مشابه: shoot
اسم ( noun )
• : تعریف: (slang) marijuana.
مترادف: grass, herb, marijuana, weed
مشابه: dope, joint, reefer

• container used for cooking; earthenware, ceramic vessel; central pile of money in a poker game; large sum of money (slang); marijuana, hashish (slang)
place in a pan or other container for cooking; plant plants in a container; shoot at close range
a pot is a deep, round container used for cooking, or a round container for paint or some other thick liquid.
a pot is also a round container, usually made of earthenware or plastic, which is used for growing plants in.
you can use pot to refer to a pot and its contents, or to the contents only.
you can also use pot to refer to a teapot or coffee pot, with or without its contents, or to the contents only.
if you pot a plant, you put it into a flowerpot filled with earth, so that it can grow there.
pot is the same as cannabis; an informal use.
see also potted, chamber pot, chimney pot, lobster pot, melting pot, pot belly, pot plant, pot roast.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] پات واژه عامیانه پتانسیومتر.
[زمین شناسی] دیگ مانند - در زغال سنگ :الف)کف دیگ - ب) کف دیگچال پرشیب(بستر دریا) - در زمین ریخت شناسی:یک واژه کلی برای هر چاله، گودال یا تورفتگی که بطور طبیعی در زمین ایجاد شده باشد(و گاهی حاوی آب) . - در لایه منجمد دائمی در اعماق زمین :کانسار رسوبی دیگ مانند در مواد میزبان مختلف. دیگ های مشخص Upland Gravels ماریلند و ویرجینیا با عرض 2 تا 8 متر ؛آنها ترکیبی از سیلت ماسه ای-شنی در شن می باشند. منشأ یخبندان فصلی برای آن پیشنهاد می شود.(کونانت و دیگران،1976). - در لرزه شناسی:مترادف محاوره ای آشکارساز لرزه ای - در غارشناسی :غار قائم

مترادف و متضاد

قابلمه (اسم)
autoclave, pot, saucepan

دیگ (اسم)
furnace, pot, caldron, cauldron

سبو (اسم)
pot, pitcher, jar, crock, stoup

گلدان (اسم)
pot, vase, urn, jardiniere

کتری (اسم)
pot, kettle, skillet

دیگچه (اسم)
pot, kettle, skillet

قوری (اسم)
pot

اب پاش (اسم)
pot, spray, sprinkler

ماری جوانا وسایرمواد مخدره (اسم)
pot

هر چیز برجسته و دیگ مانند (اسم)
pot

در گلدان گذاشتن (فعل)
pot

در گلدان محفوظ داشتن (فعل)
pot

در دیگ پختن (فعل)
pot

container, cauldron


Synonyms: basin, bowl, bucket, can, canister, crock, crucible, cup, jar, jug, kettle, mug, pan, pitcher, receptacle, saucepan, tankard, urn, vessel


marijuana


Synonyms: cannabis, grass, hashish, maryjane, weed


جملات نمونه

1. a pot from which issued the savor of fish
دیگی که از آن بوی ماهی برمی خاست

2. a pot of gold
یک خمره طلا

3. a pot of jam
یک بستو مربا

4. a pot of soup
یک دیگ آبگوشت

5. a pot of tea
یک قوری چای

6. the pot calls the kettle black
دیگ به دیگ میگه روت سیاه

7. a hot pot will spoil the table's polish
دیگ داغ جلای میز را از بین می برد.

8. bring a pot of wine so that we may drink
یک کوزه می بیار تا نوش کنیم.

9. put the pot on the burner
دیگ را روی چراغ بگذار.

10. a clay pot
دیگ سفالین،دیزی

11. a watched pot never boils
دیگی که به آن نگاه بکنند هرگز جوش نمی آید،اگر اقدام نکنی و به انتظار این باشی که چیزها خود بخود انجام بشوند مایوس خواهی شد

12. go to pot
خراب شدن،مخروبه شدن،روبه زوال نهادن

13. don't let the pot boil dry
نگذار (آب) دیگ بجوشد و تمام شود.

14. the top of a pot
در دیگ

15. boiling milk flowed over the pot
شیر جوشان از دیگ سررفت.

16. he polished off the whole pot of rice in five minutes!
ظرف پنج دقیقه همه ی دیگ پلو را خورد!

17. the building is going to pot
ساختمان دارد مخروبه می شود.

18. australia is also becoming a melting pot
استرالیا نیز دارد تبدیل به یک کشور چند ملیتی می شود.

19. he emptied the jug into a pot
او محتویات کوزه را در دیگ ریخت.

20. the cook dipped the soup from the pot
آشپز (با ملاقه) آبگوشت را از دیگ کشید.

21. to skim the froth from the top of a pot
کف روی دیگ را گرفتن

22. first sauté the vegetables and the meat; then throw them in the pot
اول سبزی ها و گوشت را کمی سرخ کن و سپس در دیگ بریز.

23. Fair words will not make the pot play.
[ترجمه ترگمان]کلمات عادلانه بازی را نخواهند کرد
[ترجمه گوگل]کلمات عادی باعث نمی شود که گلدان بازی کند

24. Every potter praises his own pot.
[ترجمه ترگمان]هر پاتر از دیگ خودش تعریف می کنه
[ترجمه گوگل]هر گلدان گلدان خود را ستایش می کند

25. A little pot [pan] is soon hot.
[ترجمه ترگمان]یک قابلمه کوچک به زودی داغ می شود
[ترجمه گوگل]کمی قوری [پان] خیلی زود گرم است

26. A watched pot is long in boiling.
[ترجمه ترگمان]یک قابلمه بزرگ در حال جوش است
[ترجمه گوگل]یک قوری تماشایی در جوش بسیار طولانی است

27. The republic is a melting pot of different nationalities.
[ترجمه نارین] این جمهوری ترکیبی از ملیت های مختلف است.
[ترجمه ترگمان]این جمهوری یک دیگ ذوب از ملیت های مختلف است
[ترجمه گوگل]این جمهوری یک ذوب از ملیت های مختلف است

28. There's some fresh tea in the pot.
[ترجمه ترگمان]یک چای تازه در دیگ هست
[ترجمه گوگل]چای تازه در گلدان وجود دارد

coffeepot

ظرف قهوه


a pot of jam

یک کوزه مربا


a pot of gold

یک خمره طلا


Bring a pot of wine so that we may drink.

یک کوزه می بیار تا نوش کنیم.


a potted flower

گل توی گلدان


potting soil

خاک گلدانی


a pot of soup

یک دیگ آبگوشت


a pot of tea

یک قوری چای


The building is going to pot.

ساختمان دارد مخروبه می‌شود.


اصطلاحات

go to pot

خراب شدن، مخروبه شدن، روبه‌زوال نهادن


the pot calls the kettle black

دیگ به دیگ میگه روت سیاه


پیشنهاد کاربران

ظرف سفالی
به عنوان کلمه ای مترادف با pottery هم به کار می رود

به معنی دیگ یا قابلمه

معامله

علف


کوزه

قلک، جوایز

قوری هم معنی میده
She would leave before dawn while Noelle was still asleep, a pot of coffee brewed for her, a plate of biscuits left steaming on the counter

کتاب What's Mine and Yours
نوشته ی
Naima Coster

ظرف ( شیمی )

به معنی دیگ. قابلمه

ب معنی ظرف هایی که آثار و تکه های ان از زمان گذشته روی زمین و درون خاک به جا مانده
یا
ظلوف سفالی قدیمی که دران جواهر و غذا میریختند

Round dish of any size and of metal or pottery

Pot به معنی ماریجوانا هم میباشد .

در آشپزی فقط به معنای دیگ یا قابلمه میباشد بقیه چیز ها مثل ماهی تابه و غیره اسم دیگری دارند


کلمات دیگر: