کلمه جو
صفحه اصلی

munchies


(عامیانه)، تنقلات، خوراکی جزئی (مانند چیپس و غیره)

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) تنقلات، خوراکی جزئی (مانند چیپس و غیره)


(عامیانه) (با: the) میل به تنقلات


munchies


انگلیسی به انگلیسی

• desire to eat, craving for a snack; snack food (slang)

پیشنهاد کاربران

تمایل به خوردن غذا بعد از مصرف ماریجوانا یا اصطلاحا کره خوری

دو معنی دارد:
۱. هله و هوله مانند چیپس و شکلات و غیره
۲. اشتیاق زیاد به خوردن چیزی

کره خوری!

هله هوله

snacks or small items of food.
"the nibbles and munchies were delicious"
a sudden strong desire for food.
plural noun: the munchies
"I bought a pork pie to stave off the munchies"

۱. تنقلات - هله هوله مثل چیپس پفک پاستیل لواشک شوکول بستنی و . . .
۲. کره خوری - گشنگی و تمایل به خوردن

Im high getting munchies


کلمات دیگر: