کلمه جو
صفحه اصلی

wholeness


تمامی، درستی، تمامیت

انگلیسی به فارسی

تمامی،درستی،تمامیت


یکپارچگی


انگلیسی به انگلیسی

• state of being whole or unbroken; healthiness; soundness
wholeness is the quality of being complete or a single unit and not divided into parts; a literary word.

جملات نمونه

1. The wholeness of Geertz's cultural reading of the Balinese is achieved only by omission and suppression.
[ترجمه ترگمان]کلیت مطالعه فرهنگی Balinese فقط با حذف و سرکوب حاصل می شود
[ترجمه گوگل]تمامیت خواندن فرهنگی گریتز از بالیه تنها با بی توجهی و سرکوب به دست می آید

2. In seeking to promote the realization and wholeness of human nature, we attempt to correct our early unsatisfactory experiences.
[ترجمه ترگمان]ما در تلاش برای ترویج درک و تمامیت طبیعت انسان، سعی می کنیم تجربه های early unsatisfactory را اصلاح کنیم
[ترجمه گوگل]در تلاش برای ترویج تحقق و انسجام طبیعت انسانی، ما تلاش می کنیم تا تجربیات اولیه خود را بدون رضایت بخشد

3. The subject will never reach the wholeness it seeks by deferring its desire through Symbolic signifying chains.
[ترجمه ترگمان]سوژه هرگز به عظمت دست نخواهد یافت که به دنبال به تعویق انداختن میل خود از طریق زنجیره نمادین است
[ترجمه گوگل]این موضوع هرگز با رسیدن به آرزویش از طریق زنجیره های نمادین نمادین هرگز به یکپارچگی نمی رسد

4. This gives continuity and wholeness to the life of faith which are indispensable to its growth and maturity.
[ترجمه ترگمان]این امر تداوم و تمامیت را به زندگی ایمان می دهد که برای رشد و بلوغ آن ضروری هستند
[ترجمه گوگل]این به تداوم و انسجام زندگی ایمان است که برای رشد و بلوغ آن ضروری است

5. Human body is an organic wholeness in constant movement.
[ترجمه ترگمان]بدن انسان یک کلیت آلی در حرکت ثابت است
[ترجمه گوگل]بدن انسان یک حرکت ارگانیک است

6. It completes us, giving us the wholeness we need to navigate safely through life.
[ترجمه ترگمان]این کار ما را کامل می کند و به ما عظمت را می دهد که باید از طریق زندگی به طور ایمن حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]این ما را تکمیل می کند، به ما یکپارچگی می دهد که ما باید از طریق زندگی ایمن حرکت کنیم

7. They must be reborn into wholeness.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به طور کامل دوباره متولد شوند
[ترجمه گوگل]آنها باید به یکپارچگی دوباره متولد شوند

8. That wholeness has nothing to do with missing and everything to do with spirit.
[ترجمه ترگمان]این جامعیت هیچ ربطی به گم شدن ندارد و همه چیز را با روح انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این یکپارچگی هیچ ارتباطی با فقدان و همه چیز با روح ندارد

9. Pens perceives many personalities as lacking wholeness, as being fragmented.
[ترجمه ترگمان]Pens شخصیت بسیاری را به عنوان عدم جامعیت درک می کند، مثل تکه تکه شدن
[ترجمه گوگل]قلمها بسیاری از شخصیت ها را به عنوان فاقد یکپارچگی در نظر می گیرند

10. What was gained in fusion was a sense of wholeness more pleasurable than the feelings of fragmentation that preceded it.
[ترجمه ترگمان]آنچه در ترکیب به دست آمد حس جامعیت بیشتر از احساس fragmentation بود که قبل از آن وجود داشت
[ترجمه گوگل]آنچه که در همجوشی به دست آمد، احساس یکپارچگی بیشتر لذت بخش بود از احساسات تقسیم شده که پیش از آن بود

11. I truly believe that there was a unification there, a representation of the wholeness.
[ترجمه ترگمان]من واقعا معتقدم که یک وحدت در آنجا وجود دارد، نمایش عظمت
[ترجمه گوگل]من واقعا بر این باورم که یکپارچگی وجود دارد، نمایندگی از یکپارچگی

12. Being defined in terms of tension or paradox, ambiguity's potential diversity was restored to some sort of unitary wholeness.
[ترجمه ترگمان]بودن در شرایط تنش یا تناقض، تنوع بالقوه و ابهام می تواند به نوعی کلیت واحد تبدیل شود
[ترجمه گوگل]با توجه به تنش یا پارادوکس تعریف شده، تنوع بالقوه ابهام به نوعی یکپارچگی واحد تبدیل شد

13. That's why people listen to music or look at paintings. To get in touch with that wholeness. Corita Kent
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که مردم به موسیقی گوش می دهند یا به نقاشی نگاه می کنند برای اینکه با آن عظمت برخورد کنیم Corita کنت
[ترجمه گوگل]به همین دلیل مردم به موسیقی گوش می دهند یا به نقاشی ها نگاه می کنند برای ارتباط با آن یکپارچگی کورتای کنت

14. The me directs these chains in keeping with its desire to maintain the illusion of wholeness and continuity.
[ترجمه ترگمان]من این زنجیره ها را با توجه به تمایل خود برای حفظ تجسم تمامیت و تداوم، هدایت می کند
[ترجمه گوگل]من این زنجیرها را با توجه به تمایل خود برای حفظ توهم کامل بودن و تداوم هدایت می کند

15. Plans are made as a whole and the analysis of failed innovations places particular emphasis on wholeness.
[ترجمه ترگمان]طرح ها به عنوان یک کل ساخته می شوند و تجزیه و تحلیل ابتکارات ناموفق، تاکید خاص بر تمامیت دارد
[ترجمه گوگل]برنامه ها به طور کلی ساخته می شود و تجزیه و تحلیل نوآوری های شکست خورده، تأکید ویژه ای بر یکپارچگی می گذارد

پیشنهاد کاربران

تمامیت، کلیت، یکپارچگی، انسجام


کلمات دیگر: