کلمه جو
صفحه اصلی

arbitrariness


معنی : دلخواهی

انگلیسی به فارسی

خودسرانه، دلخواهی


انگلیسی به انگلیسی

• despotism, absolutism

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دلخواهی، اختیاری

مترادف و متضاد

دلخواهی (اسم)
arbitrariness

جملات نمونه

1. Court officials were suspected of arbitrariness and personal bias.
[ترجمه ترگمان]مقامات دادگاه مظنون به خودسری و جانبداری شخصی بودند
[ترجمه گوگل]مقامات دادگاه مشکوک به خودکشی و انحراف شخصی بودند

2. Arbitrariness, malice, or bias are examples of improper considerations.
[ترجمه ترگمان]تعصب، کینه توزی، یا تعصب نمونه هایی از ملاحظات نامناسب هستند
[ترجمه گوگل]اختلاف نظر، خشونت، یا تعصب، نمونه هایی از ملاحظات نامناسب است

3. The arbitrariness of this classification is well illustrated when an individual chooses, for tax purposes, to be regarded as self-employed.
[ترجمه ترگمان]مستبدانه این طبقه بندی هنگامی که فرد انتخاب می کند، برای اهداف مالیاتی به خوبی نشان داده شده است، که به عنوان خود اشتغالی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]خودسرانه این طبقه بندی به خوبی نشان داده شده است زمانی که فرد برای اهداف مالیاتی خود را انتخاب می کند، به عنوان خود کار می شود

4. The ground was prepared for a leap into arbitrariness.
[ترجمه ترگمان]زمین برای پرش به استبدادی آماده شده بود
[ترجمه گوگل]زمین برای جهش به دلبستگی آماده شد

5. Consequently, arbitrariness is one of the least of the components of the library media program atmosphere.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، arbitrariness یکی از حداقل اجزای فضای برنامه رسانه ای کتابخانه است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، صلح جو یکی از کمترین اجزای فضای برنامه رسانه ای کتابخانه است

6. Historical experience is partial because of the essential arbitrariness involved in distinguishing one historical event from another.
[ترجمه ترگمان]تجربه تاریخی به دلیل خودسری و arbitrariness اساسی در تمایز یک رویداد تاریخی از سوی دیگر نسبی است
[ترجمه گوگل]تجربه تاریخی به دلیل اختیار ضروری در تشخیص یک رویداد تاریخی از سوی دیگر، جزئی است

7. The exchange's duty to act fairly means without arbitrariness or capriciousness, and on the basis of relevant considerations.
[ترجمه ترگمان]وظیفه تبادل برای عمل عادلانه به معنای بی arbitrariness یا capriciousness، و براساس ملاحظات مربوطه است
[ترجمه گوگل]وظیفه مبادله عمل عادلانه به معنی بدون صراحت یا فریبکاری و بر اساس ملاحظات مربوطه است

8. Interactionism stresses the arbitrariness of this labelling of some one, or of some action, as criminal.
[ترجمه ترگمان]Interactionism بر the این برچسب از یک یا برخی از عمل، به عنوان مجرم تاکید می کند
[ترجمه گوگل]Interactiveism تاکید می کند که خودداری از این نشانه گذاری برخی از یک یا برخی از اقدامات به عنوان جنایی است

9. So self - centeredness and arbitrariness have become a trait of the young people.
[ترجمه ترگمان]بنابراین خودخواهی و arbitrariness به یک ویژگی افراد جوان تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]بنابراین خودخواهی و خودکشی به جوانان تبدیل شده است

10. The principle of pure arbitrariness is a signified integrates with a signifier.
[ترجمه ترگمان]اصل of خالص یک مدلول با یک دال ادغام می شود
[ترجمه گوگل]اصل خالص خلع سلاح یک معنی است که با یک نشانگر ادغام می شود

11. The very idea of institution---hence of the arbitrariness of the sign---is unthinkable before the possibility of writing and outside of its horizon. (Of Grammatology by Jacques Derrida.
[ترجمه ترگمان]ایده موسسه - - از آنجا که استبداد این نشانه - - پیش از امکان نوشتن و خارج از افق آن قابل تصور نیست (از Grammatology توسط ژاک دریدا
[ترجمه گوگل]ایده نهاد --- به این معنا از صراحت نشانه --- قبل از امکان نوشتن و خارج از افق آن غیر قابل تصور است (از گرامیداشت ژاک دریدا

12. The experience itself is close releated to arbitrariness and occurrence.
[ترجمه ترگمان]خود تجربه به خودسری و occurrence نزدیک است
[ترجمه گوگل]تجربه خود را نزدیک به داوری و وقوع است

13. One enduring belief about the arbitrariness of English idioms is that they are non componential because their idiomatic meanings are not deducible from the meanings of their individual parts.
[ترجمه ترگمان]یک باور بادوام درباره the اصطلاحات انگلیسی این است که آن ها non نیستند، زیرا معنای idiomatic آن ها از معانی بخش های فردی آن ها مشتق نشده است
[ترجمه گوگل]یک باور پایدار در مورد صراحت از اصطلاحات انگلیسی، این است که آنها غیر متمایز هستند، زیرا معنای اصطلاحات آنها از معانی جداول فردی آنها محسوب نمی شود

14. The other side of coin of arbitrariness, namely conventionality.
[ترجمه ترگمان]جنبه دیگر سکه استبدادی، به نام آیین و رسوم
[ترجمه گوگل]طرف دیگر سکه داوری، یعنی کنترول

15. This algorithm gives consideration to the arbitrariness of plane point set.
[ترجمه ترگمان]این الگوریتم به arbitrariness مجموعه نقطه هواپیما توجه می کند
[ترجمه گوگل]این الگوریتم توجه خود را به مجموعه نقطه نقطه هوا می دهد

پیشنهاد کاربران

در علم زبان شناسی به معنای قراردادی است

خودسری

خودسرانه

دلبخواهی بودن

خودکامگی

arbitrariness ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: دلبخواهی بودگی
تعریف: یکی از خصوصیت های زبان ناظر بر اینکه بین صورت و معنی نشانه های آن رابطة طبیعی وجود ندارد

مستبدانه


کلمات دیگر: