1. High officials have long enjoyed the practice of hobnobbing with newspapermen.
[ترجمه ترگمان]مقامات عالیرتبه مدت ها است که از تمرین of با newspapermen لذت برده اند
[ترجمه گوگل]مقامات بلندپایۀ طولانی مدت از فعالیت های نبرد با خبرنگاران لذت می برند
2. Tony hobnobbed with an attractive widow when he lived in Metz.
[ترجمه ترگمان]تونی با یه بیوه جذاب که توی
[ترجمه گوگل]وقتی که او در Metz زندگی می کرد، تونی با بیوه جذابی آشنا شد
3. She often has her picture in the papers, hobnobbing with the rich and famous.
[ترجمه ترگمان]او اغلب در روزنامه ها عکس می گیرد و با ثروتمندان و مشاهیر صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او اغلب عکس خود را در مقالات، hobnobbing با غنی و مشهور است
4. Do you like to hobnob with me?
[ترجمه ترگمان]دوست داری با من جشن بگیری؟
[ترجمه گوگل]دوست داری با من چیکار کنی؟
5. He spent the first day hobnobbing with the management.
[ترجمه ترگمان]او اولین روز hobnobbing را با مدیریت گذراند
[ترجمه گوگل]او اولین روز را با مدیریت برگزار کرد
6. This gave Bill an opportunity to hobnob with the company'spresident, board chairman, and leading executives.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به بیل فرصت داد تا با شرکت spresident، رئیس هیات مدیره و مدیران اجرایی شرکت کند
[ترجمه گوگل]این به بیل فرصت داد تا با رئیس شرکت، رئیس هیئت مدیره و مدیران اجرایی شرکت کند
7. I've been hobnobbing with the directors at the office party.
[ترجمه ترگمان]من با مدیران در مهمانی شرکت کار می کنم
[ترجمه گوگل]من با مدیران در حزب دفتر آشنا شده ام
8. He was often seen hobnobbing with influential business people.
[ترجمه ترگمان]او اغلب با افراد بانفوذ تجاری برخورد می کرد
[ترجمه گوگل]او اغلب با افراد کسب و کار تاثیر گذار دیده می شود
9. I've seen you two hob-nobbing a lot recently.
[ترجمه ترگمان]من شما را این اواخر دیده ام که شما دو اتاق دارید
[ترجمه گوگل]من اخیرا دو تا از شما را دیدم
10. It seemed a good sign that they're cordially hobnobbing at the first time meeting.
[ترجمه ترگمان]این نشانه خوبی بود که در نخستین دیدار با یکدیگر آشتی کردند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید یک نشانه خوب است که آنها در جلسه برای اولین بار در حوادث غافلگیر می شوند
11. Winning meant post-race parties[sentence dictionary], hobnobbing with well-meaning sponsors.
[ترجمه ترگمان]بردن به معنای دو طرف پس از مسابقه [ فرهنگ لغت [ جمله ]، hobnobbing با حامیان با معنای خوب است
[ترجمه گوگل]بردن به معنای احزاب پس از مسابقه [لغت فرهنگ لغت]، hobnobbing با به اصطلاح حامیان مالی
12. He also hob-nobs with the great and the good.
[ترجمه ترگمان]او همچنین nobs با شکوه و خوبی داشت
[ترجمه گوگل]او همچنین با عظمت و خوشحالی می کوشد
13. In Lisbon hobnobbing with Liam Devlin.
[ترجمه ترگمان]\"در لیسبون\" با \"لیام دولین\" صحبت کنم
[ترجمه گوگل]در لیسبون با لیام دولین آشنا می شود
14. Benech liked to hobnob with local politicians.
[ترجمه ترگمان]Benech دوست داشت با سیاستمداران محلی رقابت کند
[ترجمه گوگل]بنک دوست داشت به سیاستمداران محلی هابونو بدهد
15. She used to hobnob with the rich.
[ترجمه ترگمان] اون با پولدارها زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او با غنی ها به هوبنوب رفت