1. a strained interpretation
یک تفسیر تحریف شده
2. he strained the rope until it broke
طناب را آنقدر کشید تا پاره شد.
3. i strained the tea before pouring it into the cup
پیش از ریختن در فنجان چای را صافی کردم.
4. the wind strained the roof
باد به بام خانه آسیب رساند.
5. He strained his ears to catch the sound.
[ترجمه ترگمان]گوشش را تیز کرد تا صدا را بشنود
[ترجمه گوگل]او گوشهای خود را برای گرفتن صدا خفه کرد
6. Smiling for the cameras, the two men strained to make small- talk.
[ترجمه ترگمان]به خاطر دوربین ها، دو مرد به زور در حال صحبت کردن بودند
[ترجمه گوگل]لبخند زدن برای دوربین ها، این دو نفر برای رسیدن به سخنرانی کوچک تلاش کردند
7. If the eyes are severely strained, they become bloodshot.
[ترجمه ترگمان]اگر چشم به شدت گرفته باشد، آن ها خون گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]اگر چشم ها به شدت تحت فشار قرار گیرند، خونریزی می شوند
8. Her face looked strained and weary.
[ترجمه ترگمان]چهره اش خسته و خسته به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چهره اش تیره و تار شده بود
9. I couldn't stand the strained atmosphere at dinner any more.
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانستم جو را در سر شام تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانستم فضای تنش را در شام بردارم
10. They strained on the rope to pull the boat in.
[ترجمه ترگمان]طناب ها را تیز کردند تا قایق را داخل کنند
[ترجمه گوگل]آنها را به طناب کشاندند تا قایق را در
11. She looked rather strained and miserable.
[ترجمه ترگمان]به قدری خسته و درمانده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او دچار تنگی و بدبختی شد
12. The heavy box strained the rope to a breaking point.
[ترجمه ترگمان]جعبه سنگین طناب را تا حد شکستن فشار داد
[ترجمه گوگل]جعبه سنگین طناب را به یک نقطه شکست تبدیل کرد
13. The dispute has strained relations between the two countries .
[ترجمه ترگمان]این اختلاف روابط بین دو کشور را تیره کرده است
[ترجمه گوگل]این اختلاف روابط میان دو کشور را تحت تأثیر قرار داده است
14. The conversation became strained and eventually petered out.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، گفت وگو به پایان رسید و در کنار آن، کنار آن، کمی دورتر از آن، به نظر رسید که کنار هم قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]گفت و گو شدید شد و در نهایت از بین رفت