کلمه جو
صفحه اصلی

fluky


معنی : اتفاقی، شانسی
معانی دیگر : دایما در تغییر، دگرگون مند، الله بختی، بختی، نیکبخت، نیکبختانه

انگلیسی به فارسی

اتفاقی، شانسی


فلوک، اتفاقی، شانسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: flukier, flukiest
مشتقات: flukiness (n.)
(1) تعریف: (informal) resulting from chance; accidental or lucky.
متضاد: planned
مشابه: fortuitous, wild

- a fluky victory
[ترجمه ترگمان] یک پیروزی پی درپی،
[ترجمه گوگل] یک پیروزی شگرف

(2) تعریف: uncertain or shifting, as the wind.

• chancy, uncertain; gained through luck and not skill (slang)

مترادف و متضاد

اتفاقی (صفت)
chance, accidental, casual, fortuitous, stochastic, haphazard, chanceful, chancy, chromatic, extrinsic, fluky

شانسی (صفت)
fortuitous, fluky

chance


Synonyms: accidental, casual, chancy, coincidental, contingent, fortuitous, incalculable, incidental, lucky, odd, uncertain, variable


Antonyms: certain, designed, planned, sure


جملات نمونه

1. a fluky breeze
باد متغیر

2. Fluky psychology: After having sex first, large much generation is afraid of yield intense fear psychology.
[ترجمه ترگمان]روان شناسی Fluky: پس از داشتن رابطه جنسی، نسل بسیار بزرگ از روان شناسی ترس شدید دارند
[ترجمه گوگل]روانشناسی Fluky: پس از ابتلا به جنس، نسل بزرگ زیادی ترس از روانشناسی ترس از ترس است

3. In addition, the defendant put fluky psychology.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، متهم روانشناسی fluky را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، متهم روانشناسی روانشناختی را مطرح کرد

4. Jack hit the target by a fluky shot.
[ترجمه ترگمان] جک \"با یه گلوله\" fluky \"به هدف ضربه زد\"
[ترجمه گوگل]جک هدف را با یک ضربه شلاق زد

5. But average person can add case, so very fluky also.
[ترجمه ترگمان]اما یک فرد به طور متوسط می تواند پرونده را به همین شکل نیز اضافه کند
[ترجمه گوگل]اما به طور متوسط ​​فرد می تواند مورد را اضافه کند، بنابراین خیلی شل و ول

6. Accordingly, it is fluky that sheet diagnoses uric road to affect by pyuria.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، fluky است که جاده uric تشخیص داده توسط pyuria را تشخیص می دهد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، آن ورقه است که ورق تشخیص جاده ادرار را تحت تاثیر قرار pyuria

7. Individual will of people is put fluky, as if nothing happened or adopt precautionary measures.
[ترجمه ترگمان]اراده فردی افراد تحت فشار قرار می گیرد، گویی هیچ اتفاقی رخ نداده یا اقدامات احتیاطی اتخاذ نشده است
[ترجمه گوگل]اراده فردی مردم، به نظر می رسد که هیچ اتفاقی رخ نمی دهد یا اقدامات احتیاطی نمی شود

8. Getting that job was definitely fluky.
[ترجمه ترگمان]گرفتن این شغل بدون شک fluky بود
[ترجمه گوگل]دریافت این کار قطعا فلاکت بود

9. This is fluky psychology, also be pure belong to accidental.
[ترجمه ترگمان]این همان روانشناسی fluky است که به طور خالص متعلق به تصادفی است
[ترجمه گوگل]این روانشناسی روانشناختی است، همچنین باید متعلق به تصادفی باشد

10. Lake Saimaa is a fresh water lake and has flatter water and lighter, more fluky winds than on the open sea.
[ترجمه ترگمان]دریاچه Saimaa یک دریاچه آب شیرین است و آب و سبک تر و more بیشتری نسبت به دریای آزاد دارد
[ترجمه گوگل]دریاچه Saimaa یک دریاچه آب شیرین است و دارای آب های پراکنده و سبک تر، بادهای بیش تری نسبت به دریای آزاد است

11. And this goes up in certain level, let furnisher have fluky mentality.
[ترجمه ترگمان]و این در سطح خاصی بالا می رود، اجازه دهید furnisher ذهنیت fluky داشته باشد
[ترجمه گوگل]و این در سطح معینی افزایش می یابد، بگذارید مبلمان را ذهنیت فلاوی داشته باشد

12. The result of preliminary application shows that the established system can promote the enterprise to reflect the fluky market rapidly.
[ترجمه ترگمان]نتیجه کاربرد مقدماتی نشان می دهد که سیستم تثبیت می تواند شرکت را برای منعکس کردن سریع بازار fluky ارتقا دهد
[ترجمه گوگل]نتیجه اجرای اولیه نشان می دهد که سیستم ایجاد شده می تواند شرکت را به سمت بازتاب بازار سریع تبدیل کند

13. Accordingly, from theoretic tell, not bright showing the product that implements this standard is fluky .
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، از دیدگاه تئوری، روشن نیست که محصولی که این استاندارد را اجرا می کند fluky است
[ترجمه گوگل]بر این اساس، از نظر تئوریک، محصولی را که این استاندارد را اجرا می کند، روشن نمی کند

14. As for the common people their appraisals certainly are mistake-ridden and are not able to have the right direction in dealing with the fluky objection conditions.
[ترجمه ترگمان]همانطور که برای افراد عادی ارزیابی آن ها قطعا اشتباه بوده و قادر به داشتن جهت درست در مقابله با شرایط اعتراضی fluky نیستند
[ترجمه گوگل]در مورد افراد معمولی، ارزیابی آنها قطعا اشتباه است و قادر به ارائه راه درست در برخورد با شرایط اعتراض fluky نیست

a fluky breeze

باد متغیر


پیشنهاد کاربران

شانسی. اتفاقی
a fluky goal


کلمات دیگر: