کلمه جو
صفحه اصلی

syncretic


معنی : تلفیق کننده عقاید مختلف، وابسته به همتایی
معانی دیگر : وفق دهنده

انگلیسی به فارسی

وابسته به همتایی، تلفیق کننده عقاید مختلف، وفق دهنده


سینکریت، تلفیق کننده عقاید مختلف، وابسته به همتایی


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to syncretism; characterized by the union of two different things; characterized by the union of two different forms of belief

مترادف و متضاد

تلفیق کننده عقاید مختلف (صفت)
syncretic

وابسته به همتایی (صفت)
syncretic

جملات نمونه

1. One can almost feel the discomfort such syncretic attitudes created in Longobardi.
[ترجمه ترگمان]تقریبا می توان ناراحتی چنین نگرش های syncretic را که در Longobardi ایجاد شد، احساس کرد
[ترجمه گوگل]تقریبا احساس ناخوشایندی مانند نگرشهای همجنسگرایانه در Longobardi احساس می شود

2. Second, the classical art is perfect syncretic whole of human nature and godship by idealizational artistic technique.
[ترجمه ترگمان]دوم، هنر کلاسیک کل طبیعت انسان و godship از طریق تکنیک هنری idealizational است
[ترجمه گوگل]دوم، هنر کلاسیک کامل کامل طبیعت انسانی و خداحافظی با روش هنری ایده آل است

3. The syncretic that head, system works, detached, again syncretic is process of an adj development.
[ترجمه ترگمان]The که رئیس آن است، کارکرد سیستم، جدا شدن، دوباره syncretic فرآیند توسعه adj است
[ترجمه گوگل]سینکریت که سر، سیستم کار می کند، جدا از هم، دوباره syncretic فرایند توسعه ADJ است

4. Modern English is a syncretic language.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی نوین زبانی syncretic است
[ترجمه گوگل]انگلیسی مدرن یک زبان سینکریتی است

5. In his praise of Buddhism and throughout the entire conversation, Yang gives evidence of syncretic tendencies.
[ترجمه ترگمان]یانگ در مدح مذهب بودا و در طول کل مکالمه، شواهدی از گرایش ها syncretic ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]یانگ در ستایش خود از بودیسم و ​​در کل گفتگو، شواهدی از تمایلات همجنسگرایی را نشان می دهد

6. The background in which the unfilial behavior became criminal was both the concept of loyal and filial piety and the syncretic form of country and home.
[ترجمه ترگمان]پیشینه ای که در آن رفتار unfilial به صورت مجرم شناخته شد، هم مفهوم تقوا و هم تقوا فرزندی و هم نوع syncretic کشور و هم در خانه بود
[ترجمه گوگل]پیشینه ای که رفتار غیرقانونی آن جنایتکار شد، هم مفهوم تقوا وفادار و هم جنس و هم جنس مخالف کشور و خانه بود

7. At present BSP market of home appears the form syncretic put basically.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر بازار داخلی خانه شکل syncretic را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بازار BSP خانه به نظر می رسد فرم syncretic اساسا قرار داده است

8. The omnibus design product that survey design unit is syncretic of survey, design produces an unit.
[ترجمه ترگمان]طرح طراحی امنی که واحد طراحی را بررسی می کند، syncretic از پیمایش است، طراحی یک واحد را تولید می کند
[ترجمه گوگل]محصول Omnibus طراحی که واحد طراحی بررسی است syncretic بررسی، طراحی یک واحد تولید می کند

9. Some arts have a very specific focus while others, as Mixed martial arts, are more syncretic.
[ترجمه ترگمان]برخی هنر فوکوس بسیار ویژه ای دارند در حالی که برخی دیگر، به عنوان هنرهای رزمی ترکیبی، syncretic هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از هنرها تمرکز خاصی دارند، در حالی که بعضی دیگر، به عنوان هنرهای رزمی مخلوط، بیشتر همجنسگرا هستند

10. Under the influence of all these techniques and forms mentioned above, Syncretic painting depicts realistic, exquisite, complanate and flamboyant particularity.
[ترجمه ترگمان]در زیر تاثیر همه این تکنیک ها و فرم های ذکر شده در بالا، نقاشی syncretic شکل واقع گرایانه، زیبا، باشکوه و پر زرق و برق را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]تحت تأثیر تمام این تکنیک ها و فرم هایی که در بالا ذکر شد، نقاشی Syncretic ویژگی های واقع گرایانه، نفیس، پیچیده و شگفت انگیز را نشان می دهد

11. At the same time every instruction situation is not isolated but syncretic each other.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، هر وضعیت دستوری از هم جدا نمی شود بلکه به هم مربوط می شود
[ترجمه گوگل]در عین حال هر موقعیت آموزشی جزو انزوا نیست بلکه همکاری همدیگر است

12. But activity or transformable furniture also can save a space, resemble sofa bed apply, the design of syncretic of sofa wall ark, it is the skill of economic space.
[ترجمه ترگمان]اما فعالیت و اسباب اثاثیه نیز می تواند یک فضا را حفظ کند، شبیه به تخت نشستن مبل، طراحی of کشتی دیوار مبل، آن مهارت فضای اقتصادی است
[ترجمه گوگل]اما فعالیت یا مبلمان قابل تغییر نیز می تواند یک فضا را نجات دهد، مانند مبل راحتی، طرح سینکریت دیوار دیوار، آن مهارت فضای اقتصادی است

13. Be about to communicate complete spirit the target that should become a gender, target itself can make a person abstracted, importune spirit desire syncretic, achieve not easily instead.
[ترجمه ترگمان]برای ارتباط با روحیه کامل هدفی که باید به جنسیت تبدیل شود، خود را هدف قرار دهید، خود هدف را فردی پریشان و مزاحم در نظر بگیرید، به جای آن به راحتی به آن دست پیدا کنید
[ترجمه گوگل]در مورد برقراری روحیه کامل هدف، که باید تبدیل به یک جنس، هدف خود را می تواند یک فرد را خلاصه، میل روحیه syncretic، به راحتی به جای به دست آوردن

14. Diabetic, nephrosis, hypertensive, heart disease, the remedial method of 4 ill syncretic.
[ترجمه ترگمان]دیابتی، فشار خون، فشار خون، بیماری های قلبی، روش درمانی ۴ تا بیماری بد
[ترجمه گوگل]دیابت، نفروسی، فشار خون بالا، بیماری قلبی، روش اصلاح 4 بیمار سینکروتیک

پیشنهاد کاربران

التقاطی


کلمات دیگر: