کلمه جو
صفحه اصلی

slacker


معنی : دریچه، طفره زن، طفره رو، سست کننده، فراریاز خدمت نظامی، ادم سست و بی حال
معانی دیگر : آدم از زیر کار دررو، وظیفه نشناس، کم کار، کسی که از انجام وظیفه شانه تهی کند، فراری از خدمت نظام

انگلیسی به فارسی

کسی که از انجام وظیفه شانه تهی کند، آدم سست وبیحال، سست کننده، دریچه، فراری از خدمت نظام


اسلکور، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who shuns or avoids work or other obligations.
مشابه: truant

• lazy person, person who avoids work
a slacker is someone who is lazy and does much less work than they should; an informal word.

مترادف و متضاد

دریچه (اسم)
scuttle, gate, hatch, valve, trap, window, porthole, choke, vent, wicket, lid, closure, slacker, hatchway, sallyport, trapdoor

طفره زن (اسم)
shirk, dodger, slacker

طفره رو (اسم)
shirk, wag, dodger, slacker, shuffler, hedger, truant

سست کننده (اسم)
relaxant, slacker

فراری از خدمت نظامی (اسم)
slacker

ادم سست و بی حال (اسم)
slacker

shirker


Synonyms: avoider, bum, deadbeat, goldbrick, good-for-nothing, goof-off, idler, loafer, quitter, slouch


جملات نمونه

1. He's not a slacker, he's the best worker they've got.
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم بی دست و پا نیست، بهترین کارگر دنیاست
[ترجمه گوگل]او رقیب نیست، او بهترین کارگر است

2. He's a slacker, he actually skipped off and left us to do the clearing away.
[ترجمه ترگمان]او از این طرف و آن طرف رفت و ما را تنها گذاشت تا راه فرار را باز کند
[ترجمه گوگل]او یک اسلکور است، او واقعا از بین رفته و ما را ترک کرده است تا پاکسازی را انجام دهد

3. Slacker is very funny indeed and highly innovative in its use of roving camera and juxtaposing various disparate conversations.
[ترجمه ترگمان]slacker در واقع بسیار مضحک است و به شدت با استفاده از دوربین roving و juxtaposing مکالمات مختلف متفاوت است
[ترجمه گوگل]Slacker بسیار خنده دار است و به شدت نوآورانه در استفاده از دوربین رووینگ و همکاری با مکاتبات مختلف است

4. And Evans is hardly a slacker in the invertebrate department himself.
[ترجمه ترگمان]و \"ایوانز\" هم به سختی در حال slacker در بخش هاست
[ترجمه گوگل]و ایوانز به سختی در بخش بی مهره خود راضی است

5. He's a slacker, he actuallyand left us do the clearing away.
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم بی دست و پایی - ه و ما رو ول کرد تا راه رو باز کنیم
[ترجمه گوگل]او یک شوخطبعی است، او در واقع ما را ترک کرده و از پاکسازی دور شده است

6. His slacker buddies, sleeping until noon every day.
[ترجمه ترگمان]دوستای slacker اون تا ظهر هر روز می خوابن
[ترجمه گوگل]دوستداران شجاع او، هر روز تا ظهر خواب میبینند

7. But the labor market is slacker than an 3 % jobless rate suggests.
[ترجمه ترگمان]اما بازار کار کم تر از ۳ % نرخ بیکاری است
[ترجمه گوگل]اما بازار کار در مقایسه با نرخ بیکاری 3 درصدی نشان می دهد

8. Those moments are nearly profound, and elevate the film above the slacker cliches in which it wallows.
[ترجمه ترگمان]آن لحظات تقریبا ژرف هستند و فیلم را بالاتر از کلیشه slacker که در آن wallows است بالا می برند
[ترجمه گوگل]این لحظات تقریبا عمیق هستند و این فیلم را بالای کلاشینکای Slacker که در آن قرار می گیرد، بالا می برد

9. This is Our Youth is a tragicomic portrayal of youth on the brink of adulthood and reveals the ache at the heart of the slacker generation.
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش tragicomic از جوانان در لبه بزرگسالی است و درد را در قلب نسل slacker نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این جوانان ما تصویری غم انگیز از جوانان در آستانه بزرگسالی است و درد در قلب نسل خشن را نشان می دهد

10. I need you to talk to Mr. Ed, he is a slacker.
[ترجمه ترگمان] میخوام با آقای \"اد\" حرف بزنی اون یه آدم slacker
[ترجمه گوگل]من به شما نیاز دارم که با آقای اد صحبت کنی، او یک رقیب است

11. Bill was kicked out of the military for being a slacker.
[ترجمه ترگمان] بیل \"از ارتش اخراج شده بود\"
[ترجمه گوگل]بیل از ارتش بیرون رانده شد تا یک اسلحه باشد

12. Go the extra mile . It makes your boss look like an incompetent slacker.
[ترجمه ترگمان] یه مایل دیگه برو این باعث میشه که رئیس تو شبیه یه آدم بی عرضه به نظر بیاد
[ترجمه گوگل]برو به مایل اضافی این باعث می شود که رئیس شما به نظر می رسد یک slacker بی کفایت

پیشنهاد کاربران

تنبل

وظیفه نشناس
بی مسئولیت

مسامحه کار، اهل مسامحه

زیر کار دررو


کلمات دیگر: