1. to retrieve data from a disk
(در کامپیوتر) بازیابی کردن اطلاعات از دیسک
2. ferdowsi wrote to retrieve iran's heroic past
فردوسی برای احیای گذشته ی حماسی ایران نگارش می کرد.
3. they can only retrieve the situation by increasing production
آنها فقط با اضافه کردن تولید می توانند وضع را سروسامان بدهند.
4. She bent down to retrieve her earring.
[ترجمه ترگمان]خم شد تا گوشواره را بردارد
[ترجمه گوگل]او خم شد تا گوشواره او را بازیابی کند
5. He was determined to retrieve his honor.
[ترجمه ترگمان]اون مصمم بود که افتخارش رو پس بگیره
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که افتخار او را بازیابی کند
6. She bent to retrieve her comb from the floor.
[ترجمه ترگمان]خم شد تا شانه خود را از زمین بردارد
[ترجمه گوگل]او خم شد تا شانه اش را از کف باز کند
7. The men were trying to retrieve weapons left when the army abandoned the island.
[ترجمه ترگمان]وقتی ارتش جزیره را ترک کرد، افراد سعی می کردند سلاح های خود را به دست بیاورند
[ترجمه گوگل]مردان در تلاش بودند سلاح های خود را پس بگیرند، زمانی که ارتش جزیره را ترک کرد
8. The police have managed to retrieve some of the stolen money.
[ترجمه ترگمان]پلیس تونسته مقداری از پول دزدیده شده رو بازیابی کنه
[ترجمه گوگل]پلیس موفق به بازیابی برخی از پول دزدی شده است
9. It took four days to retrieve all the bodies from the crash.
[ترجمه ترگمان]چهار روز طول کشید تا تمام جنازه ها رو از تصادف برداره
[ترجمه گوگل]چهار روز طول کشید تا تمام جسد را از تصادف بازیابی کند
10. The program allows you to retrieve items quickly by searching under a keyword.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به شما این امکان را می دهد که با جستجوی کلید واژه، موارد را به سرعت بازیابی کنید
[ترجمه گوگل]این برنامه به شما امکان می دهد با جستجو در یک کلمه کلیدی، سریعا بازیابی کنید
11. They have to retrieve the situation by reducing their expenses.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبورند با کاهش هزینه های خود، وضعیت را بازیابی کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید با کاهش هزینه های خود، وضعیت را بازیابی کنند
12. This software helps firms archive and retrieve emails.
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار به شرکت در بایگانی و بازیابی ایمیل ها کمک می کند
[ترجمه گوگل]این نرم افزار به شرکت ها کمک می کند که ایمیل ها را بایگانی و بازیابی کنند
13. Computers can instantly retrieve millions of information bits.
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها می توانند فورا میلیونها تکه اطلاعات را بازیابی کنند
[ترجمه گوگل]کامپیوترها بلافاصله می توانند میلیون ها بیت اطلاعات را بازیابی کنند
14. Employers are anxious to retrieve the investment they have made in training their employees.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان نگران بازیابی سرمایه گذاری هستند که در آموزش کارکنان خود انجام داده اند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان مشتاق هستند تا سرمایه گذاری های خود را در آموزش کارمندان خود انجام دهند
15. The general made one last desperate effort to retrieve the situation.
[ترجمه ترگمان]ژنرال آخرین کوشش خود را برای بدست آوردن این وضع به دست آورد
[ترجمه گوگل]به طور کلی یکی از آخرین تلاش های ناامید کننده ای را برای بازیابی وضعیت ایجاد کرد