کلمه جو
صفحه اصلی

work out


معنی : حل کردن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، از کار دراوردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن، تمرین
معانی دیگر : 1- (به تدریج) شل شدن، درآمدن 2- (معدن و غیره) تا ته بهره برداری کردن، هیچ چیز باقی نگذاشتن 3- رجوع شود به: 4 work off-انجام دادن، نایل شدن 5- (مسئله و غیره) حل کردن 6- حساب کردن، محاسبه کردن 7- انجام شدن، به نتیجه رسیدن، 8- ورزش کردن 9- به مرحله ی عمل رساندن، کردن، از کار کاردراوردن، تمرین، ورزش شدید، کار شدید، تمرین شدید، تمرین بدنی، بدنورزی

انگلیسی به فارسی

از کار کار درآوردن، در اثر زحمت وکار ایجاد کردن، حل کردن، تعبیه کردن، تدبیر کردن، تمرین


کار کردن، حل کردن، از کار دراوردن، تعبیه کردن، تدبیر کردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to solve by making special efforts.

- The two groups worked out their problems together.
[ترجمه par mis] دو گروه مشکلات خود را با هم حل کردند
[ترجمه Ava] دو گروه مشکلاتشان را با یکدیگر حل کردند
[ترجمه علی] من یه سری ورزش های جدیدی رو بهتمریناتم اضافه کردم
[ترجمه Adel Chaichian] این دو گروه مسائل شان را حل و فصل نمودند.
[ترجمه ترگمان] دو گروه مشکلات خود را با هم حل کردند
[ترجمه گوگل] دو گروه مشکلات خود را با یکدیگر هماهنگ کردند

(2) تعریف: to do physical exercise.

- She works out at the gym.
[ترجمه ehsan] او بدن سازی کار می کند
[ترجمه biobit] او ( دختره ) در باشگاه تمرین می کند.
[ترجمه A] او در باشگاه تمرین می کنه
[ترجمه ترگمان] توی باشگاه کار میکنه
[ترجمه گوگل] او در ورزشگاه کار می کند
اسم ( noun )
(1) تعریف: a period or program of physical exercise.
مشابه: exercise

- I've added some new exercises to my workout.
[ترجمه par mis] دو گروه مشکلات خود را با هم حل کردند
[ترجمه Ava] دو گروه مشکلاتشان را با یکدیگر حل کردند
[ترجمه علی] من یه سری ورزش های جدیدی رو بهتمریناتم اضافه کردم
[ترجمه Adel Chaichian] این دو گروه مسائل شان را حل و فصل نمودند.
[ترجمه ترگمان] تمرین های جدیدی رو به ورزش من اضافه کردم
[ترجمه گوگل] من بعضی از تمرینات جدید را به تمرین اضافه کردم
- She can do a modified workout at home if she can't get to the gym.
[ترجمه ehsan] او بدن سازی کار می کند
[ترجمه biobit] او ( دختره ) در باشگاه تمرین می کند.
[ترجمه A] او در باشگاه تمرین می کنه
[ترجمه ترگمان] اگر نتواند به سالن ورزش برود، او می تواند ورزش اصلاح شده را در خانه انجام دهد
[ترجمه گوگل] اگر بتواند به ورزشگاه برود، می تواند تمرینات اصلاح شده را در خانه انجام دهد

(2) تعریف: a demanding or difficult exercise.

- The exam gave the students a real workout.
[ترجمه علی] امتحان دادن برای دانش آموزان یه تمرین واقعیه
[ترجمه ترگمان] امتحان به دانش آموزان یک ورزش واقعی داد
[ترجمه گوگل] این آزمون به دانش آموزان تمرین واقعی داد

• work hard; complete; calculate, figure out; develop; exercise, exert oneself physically
training of the body; training; practice, drills; fitness test
a workout is a period of physical exercise or training.

مترادف و متضاد

حل کردن (فعل)
assoil, solve, dissolve, untangle, unravel, work out, loose, decide, untie

تدبیر کردن (فعل)
devise, design, machinate, work out, meditate, compass, contrive

تعبیه کردن (فعل)
devise, work out, prepare, contrive, improvise

از کار دراوردن (فعل)
work out

در اثر زحمت و کار ایجاد کردن (فعل)
work out

تمرین (اسم)
task, practice, use, action, exercise, workout, drill, rehearsal, drilling, exercitation

solve; satisfy


Synonyms: accomplish, achieve, arrange, attain, be effective, bring off, clear, come out, come to terms, complete, compromise, construct, contrive, develop, devise, elaborate, evolve, figure out, find out, finish, fix, form, formulate, get something done, go, go well, handle, happen, manipulate, pan out, plan, prosper, pull off, put together, reach agreement, resolve, result, succeed, swing, turn out, up, win


جملات نمونه

1. I try and work out at the local gym once a week.
[ترجمه امیراحمد] من سعی میکنم، یکبار در هفته، در باشگاه محلی، ورزش کنم.
[ترجمه سيدحسين] در پایان ورزش، جهت سرد شدن بدن مقداری حرکات کششی سبک انجام بدهید
[ترجمه ترگمان]یک بار یک هفته در سالن ورزش محلی کار می کنم
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم و یک بار در هفته یک بار در باشگاه محلی کار کنم

2. This problem will not work out.
[ترجمه حامد] این مشکل حل نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]این مشکل عملی نخواهد بود
[ترجمه گوگل]این مشکل کار نخواهد کرد

3. We'll have to cost the work out before we make a decision.
[ترجمه ترگمان]ما باید قبل از تصمیم گیری، کار را تمام کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از تصمیم گیری باید هزینه کار را بپردازیم

4. I usually work out after work.
[ترجمه ترگمان]من معمولا بعد از کار بی کار هستم
[ترجمه گوگل]معمولا بعد از کار من کار می کنم

5. We're trying to work out a way to make the system foolproof.
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا راهی پیدا کنیم که سیستم را عاری از خطا کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای راه اندازی یک سیستم برای احمق بودن سیستم هستیم

6. He scrutinized the men's faces carefully/closely, trying to work out who was lying.
[ترجمه ترگمان]او چهره مردان را با دقت برانداز کرد، سعی می کرد کاری کند که چه کسی دروغ می گوید
[ترجمه گوگل]او چهره مردان را به دقت و با دقت مورد بررسی قرار داد و تلاش کرد تا دروغ بگوییم

7. They're trying to work out a peace formula acceptable to both sides in the dispute.
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا یک فرمول صلح قابل قبول برای هر دو طرف اختلاف پیدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تلاش برای ایجاد یک فرمول صلح قابل قبول برای هر دو طرف در اختلاف است

8. He has failed to work out a coherent strategy for modernising the service.
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است یک استراتژی منسجم برای مدرن سازی خدمات پیدا کند
[ترجمه گوگل]او نتوانسته است یک استراتژی منسجم برای مدرنیزه نمودن خدمات ایجاد کند

9. Sometimes things just don't work out the way you thought they would.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها کارها اونجوری که فکر می کردی پیش نمیره
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات چیزها درست مانند آنچه که فکر می کنید کار نمی کنند

10. Sometimes your plans don't work out because God has better ones.
[ترجمه SinaS] گاهی برنامه هایتان خوب پیش نمی رود، چونکه خدا یکی بهترش را ( برای شما ) دارد
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات برنامه های شما به این دلیل که خدا افراد بهتری دارد کار نمی کنند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات برنامه های شما کار نمی کند، زیرا خدا دارای امکانات بهتر است

11. Negotiators are due to meet later today to work out a compromise.
[ترجمه ترگمان]قرار است در اواخر امروز مذاکره کنندگان با یکدیگر سازش کنند تا به توافقی برسند
[ترجمه گوگل]امروز باید برای تعقیب سازنده مذاکره کنندگان ملاقات داشته باشند

12. Work out the full weekly rent, plus your rates.
[ترجمه ترگمان]اجاره هفتگی کامل، به اضافه نرخ های خود را انجام دهید
[ترجمه گوگل]اجاره کامل هفتگی را به همراه امتیازات خود کار کنید

13. love the hard science, hard work out of genius.
[ترجمه ترگمان]عشق سخت و سخت را دوست دارم
[ترجمه گوگل]عشق سخت علم، کار سختی از نابغه

14. He frowned as he tried to work out the sum.
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد مبلغ را درآورد، اخم کرد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا مبلغی را به دست آورد

15. It took me some time to work out what was causing this.
[ترجمه ترگمان]یه مدتی طول کشید تا بفهمم چی باعثش شده
[ترجمه گوگل]این زمان کمی طول کشید تا کارهایی را که باعث این شد، انجام داد

16. When I do a good workout, l feel fine.
[ترجمه ترگمان]وقتی ورزش خوبی انجام می دهم، حالم خوب است
[ترجمه گوگل]وقتی تمرین خوب انجام می دهم، احساس خوبی دارم

17. I did a two - hour workout in the gym.
[ترجمه ترگمان]ورزش دو ساعته را در سالن ورزش انجام دادم
[ترجمه گوگل]من یک تمرین دو ساعته در ورزشگاه انجام دادم

18. At the end of a workout spend time cooling down with some slow stretches.
[ترجمه ترگمان]در پایان ورزش، ساعات فراغت خود را با کمی نرمش کاهش دهید
[ترجمه گوگل]در پایان تمرین وقت کم با برخی جهات کم است

19. She does a 20-minute workout every morning.
[ترجمه ترگمان]او هر روز صبح یک ورزش ۲۰ دقیقه ای انجام می دهد
[ترجمه گوگل]هر روز صبح تمرین 20 دقیقه ای انجام می دهد

20. Give your upper body a workout by using handweights.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از handweights به بالاتنه تان ورزش بدهید
[ترجمه گوگل]تمرین با بدن فوقانی خود را با استفاده از وزنه های وزنی

21. This workout helps you to burn off fat and tone muscles.
[ترجمه ترگمان]این ورزش به شما کمک می کند تا چربی و ماهیچه های تن را خاموش کنید
[ترجمه گوگل]این تمرین به شما کمک می کند تا عضلات چربی و تن را بسوزانید

22. The team had a hard workout this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح تیم ورزش سختی داشت
[ترجمه گوگل]تیم امروز تمرین سختی داشت

23. Why, I still have a long workout in my net every morning even before our first cuppa ginseng.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من هر روز صبح خیلی تمرین می کنم، حتی قبل از اولین cuppa
[ترجمه گوگل]چرا، هر روز صبح حتی قبل از اولین جینسنگ کاسپا، من هنوز در تمرینات طولانی تمرین میکنم

24. After a workout, he has a carbohydrate replacement drink, a diet fuel bar and 12 more supplements.
[ترجمه ترگمان]بعد از ورزش، او دارای یک نوشیدنی جایگزین کربوهیدرات، یک نوار سوخت رژیم غذایی و ۱۲ مکمل دیگر است
[ترجمه گوگل]پس از تمرین، او یک نوشیدنی جایگزین کربوهیدرات، یک نوار سوخت رژیم غذایی و 12 مکمل دیگر دارد

25. A workout leaves me feeling recharged.
[ترجمه ترگمان]یک ورزش باعث می شود احساس خود را به یاد داشته باشید
[ترجمه گوگل]یک تمرین باعث می شود احساس خستگی کند

26. Roller skis provide an excellent total body workout.
[ترجمه ترگمان]اسکی باز Roller بدنی بسیار عالی برای بدن فراهم می کند
[ترجمه گوگل]اسکی های غلتکی یک تمرین کامل بدن کامل را ارائه می دهند

27. I had my last workout at my home pool in Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]آخرین ورزش خود را در استخر خانگی در لس آنجلس انجام دادم
[ترجمه گوگل]آخرین تمرین من در استخر خانه من در لس آنجلس بود

28. We began the workout by swinging our arms.
[ترجمه ترگمان]با تکان دادن بازوهای ما تمرین را شروع کردیم
[ترجمه گوگل]ما تمرین را با چرخش سلاح هایمان آغاز کردیم

29. I always feel better after a good workout.
[ترجمه ترگمان]من همیشه بعد از ورزش خوب احساس بهتری دارم
[ترجمه گوگل]من همیشه بعد از یک تمرین خوب احساس خوبی دارم

پیشنهاد کاربران

جلسۀ تمرین بدنی، جلسۀ تمرین ورزشی

استنباط کردن

با دقت طرح ریزی کردن

تلاش برای ادامه پیدا کردن یک رابطه

به کار گرفتن

Work out= calculate

موفق شدن

با کار کردن همراه با تمرین زیاد

متوجه شدن
دریافتن

you were going to go away, what are you doing here?
I really liked to go away, but it didn't work out.
قرار بود بری مسافرت، پس اینجا چیکار میکنی؟
واقعا دلم میخواست برم مسافرت، ولی نشد.

- تدبیر کردن - چاره جویی کردن
- برا مثال: برای آنچه را که باعث اخلال در اهدافتان می شود ، ( چاره ای بیندیشید )

جور شدن
ردیف شدن
I wanted to be an actor. That didn’t work out
می خواستم هنرپیشه شوم که جور نشد

how was your wedding?
I didn't get married
why?
we didn't have much in common. our relationship didn't workout
مراسم ازدواجت چطور بود؟
ازواج نکردم.
چرا؟
زیاد تفاهم نداشتیم. ارتباطمون به جایی نرسید ( موفق نبود ) .

ورزش کردن فعالیت کردن.

نتیجه دادن - جواب دادن ( نتیجه )

To exercise, either in general or by targeting a specific part of the body
To have a favorable or acceptable outcome - used esp. of situations in which an unfavorable outcome is expected
To have a specific result
To amount to a specific total
To work to resolve sth or reach an agreement, solution, or favorable or acceptable outcome - in this usage, a noun or pronoun can be used between "work" and "out

حل کردن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، از کار دراوردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن


Useless

تمرین در ورزش

عملی بودن

پرداختن:
پیش از آنکه به این مسئله بپردازم باید تعدادی مسئله را بیان کنم:
before i work out this problem i have to declare a few problems

به نظر رسیدن

حل کردن - تدبیر کردن

ورزش کردن

تمرین ورزشی
Always wear good shoes for your workout
برای تمرینت همیشه کفش های خوبی بپوش

بدن سازی کردن

خودتو رو فرم نگه داشتن

پیش رفتن
If everything works out well

Exercise in order to keep your body fit

خوب پیش رفتن ( اوضاع )

کار هایی که افراد مشهور ( مثل:افراد مدل، بازیگر هاو. . . ) برای خوش فرم کردن بدنشون انجام می دهند مانند ورزش کردن، بدنسازی و. . . که به این کارهایی که به ورزش و نرمش مربوط می شود ربط دارد.
✅✅صد در صد درست✅✅
💐🌷🌹تقدیم به دوستداران زبان انگلیسی💐🌷🌹

Find an answer to some thing

Decide or agree on something

کارساز، نتیجه

پیش رفتن کاری
جور شدن چیزی

●تدبیر کردن، پیدا کردن راه حل
● محاسبه کردن
● سر از چیزی درآوردن
● جور شدن، ردیف شدن، کم کم درست شدن

ایجاد شدن ، درست شدن

فهمیدن، جواب دادن، تمرین

موفقیتی که در اثر کار وتلاش ایجاد میشود

make your body fit and strong by doing exercises:

فهمیدن

عملی شدن . فهمیدن . موفق شدن

سرانجام/ورزش کردن

از آب در آمدن
پیش رفتن

برآورد کردن

1 - حل یک مشکل با انجام یکسری محاسبات
2 - حل یک مشکل با در نظر گرفتن واقعیات
3 - حل یک مشکل با رفتن یک راه رضایت بخش
4 - موفق شدن و به پایان رساندن
5 - تصمیم گیری یا توافق در مورد چیزی
6 - تمرین ورزشی انجام دادن ( مخصوصا بدنسازی و فیتنس )
7 - فهمیدن شخصی یا چیزی

:work out
plan
calculate
cost
happen
get better
exercise

به نتیجه رسیدن هم معنی میده
I dont know if this isnt going to work out

جواب دادن
مال شدن

جور شدن
جواب دادن


کلمات دیگر: