کلمه جو
صفحه اصلی

dodgy


(انگلیس)، حیله آمیز، حیله گر، حقه باز، طفره رو

انگلیسی به فارسی

طفره‌رو


خجالتی


انگلیسی به انگلیسی

• tending to dodge; evasive, tricky
something that is dodgy seems rather risky, dangerous, or unreliable; an informal word.

جملات نمونه

1. They got involved with a dodgy businessman and lost all their savings.
[ترجمه miracle] آنها با یک تاجر حقه باز وارد معامله شدند و کل پس انداز خود را ازدست دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک تاجر dodgy درگیر شدند و همه پس انداز خود را از دست دادند
[ترجمه گوگل]آنها با یک تاجر دوست داشتنی درگیر شدند و تمام پس اندازهای خود را از دست دادند

2. Norton Disk Doctor can perform miracles on a dodgy hard disk.
[ترجمه ترگمان]امروزه دکتر نورتون دکتر می تواند معجزه را در یک هارد دیسک سخت انجام دهد
[ترجمه گوگل]نورتون دیسک دکتر می تواند معجزه بر روی یک هارد دیوانه انجام دهد

3. Frank ran dodgy errands for a seedy local villain.
[ترجمه ترگمان]فرانک برای یه آدم جنایتکار، یه ماموریت بد انجام داد
[ترجمه گوگل]فرانک فرازهای عجیب و غریب را برای یک تبه کار محلی محکم زد

4. I don't want to get involved in anything dodgy.
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام توی هر کار خطرناکی دست و پنجه نرم کنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم در هیچ چیز غریب دخالت کنم

5. He's a dodgy bloke I wouldn't trust him an inch.
[ترجمه ترگمان]او مرد خطرناکی است که من به او اعتماد ندارم
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر است و من به او یک اینچ اعتماد نکنم

6. He was a bit of a dodgy character.
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت خطرناک بود
[ترجمه گوگل]او کمی از شخصیت خجالتی بود

7. Cycle across America? Sounds a bit dodgy to me.
[ترجمه ترگمان]چرخه در آمریکا؟ به نظر من که یه ذره مشکوکه
[ترجمه گوگل]چرخه در سراسر آمریکا؟ به نظر می رسد کمی devgy به من

8. The marriage had been distinctly dodgy for a long time.
[ترجمه ترگمان]این ازدواج مدت درازی بود
[ترجمه گوگل]ازدواج برای مدت زمان طولانی مشخص بود

9. There were a few dodgy moments.
[ترجمه ترگمان]چند لحظه مشکوک به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چند لحظه خجالتی وجود داشت

10. Micky is used to handling dodgy deals but this time fears he may have bitten off more than he can chew.
[ترجمه ترگمان]Micky برای رسیدگی به معاملات خود به کار می رود، اما این بار این ترس را دارد که ممکن است بیش از حد جویدن آن را گاز بگیرد
[ترجمه گوگل]میکی برای مقابله با رفتارهای نادرست مورد استفاده قرار می گیرد، اما این بار ترس دارد که او ممکن است بیش از آنچه که می تواند بخورد، آن را گاز بگیرد

11. Careful - that chair's a bit dodgy.
[ترجمه ترگمان]مراقب باش، این صندلی یه ذره مشکوکه
[ترجمه گوگل]مراقب باشید - صندلی کمی نجیب زاده است

12. Predicting voting trends from economic forecasts is a dodgy business.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی گرایش های رای گیری از پیش بینی های اقتصادی، کار خطرناکی است
[ترجمه گوگل]پیش بینی روند رأی گیری از پیش بینی های اقتصادی، یک کسب و کار پر رونق است

13. We had a few dodgy moments at the start, but everything went well in the end.
[ترجمه ترگمان]در آغاز چند لحظه مشکوک بودیم، اما همه چیز در پایان خوب پیش رفت
[ترجمه گوگل]ما در ابتدا چند لحظه دغدغه داشتیم اما در پایان همه چیز خوب بود

14. If you get into any dodgy situations, call me.
[ترجمه ترگمان]اگه تو موقعیت های خطرناک افتادی، بهم زنگ بزن
[ترجمه گوگل]اگر به هر موقعیت دغدغه رسیدید، با من تماس بگیرید

15. The weather might be a bit dodgy at this time of year.
[ترجمه ترگمان]ممکن است در این زمان از سال، هوا کمی dodgy باشد
[ترجمه گوگل]آب و هوا ممکن است در این زمان سال کمی نگران کننده باشد

پیشنهاد کاربران

کلک باز. دورو.

پست، بنجل

dodgy area = risky or dangerous area

حقه باز و مشکوک و غیرقابل اعتماد/ ریسکی و خطرناک/ خراب و بدردنخور

برای مواد غذایی مونده هم استفاده میشه
خراب/مسموم

مرموزانه، مرموز، آب زیر کاهی، پرمخاطره، نامعین، پر تزویر، خدعه آمیز، موذی، موذیانه، حیله آمیز، پرحیله

ناصادق، فریبکار

دو معنی دارد:
حقه باز و مشکوک
جنس خراب و به درد نخور


دوپهلو

معنی مبهم یا کاذب هم میده
مثلا dodgy evidence


کلمات دیگر: