کلمه جو
صفحه اصلی

retrench


معنی : قطع کردن، کم کردن، حذف کردن، از نو خندق ساختن
معانی دیگر : کاستن (به ویژه هزینه ها)، زدن، دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن، مستحکم کردن

انگلیسی به فارسی

قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن، از نو خندق ساختن، مستحکم کردن


تکرار کردن، قطع کردن، حذف کردن، کم کردن، از نو خندق ساختن، دارای سنگر موقتی زیر زمینی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: retrenches, retrenching, retrenched
• : تعریف: to cut back on or reduce (expenses or scope of action).
مترادف: cut
مشابه: conserve, curtail, economize, reduce, scrimp, slash, stint, tighten
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: retrenchable (adj.), retrenchment (n.)
• : تعریف: to cut back on expenses or the scope of action; act frugally.
مترادف: economize, scrape, scrimp, stint
مشابه: cut corners, pinch pennies, save

• save, economize; reduce, cut back, curtail; fortify with a retrenchment

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] کسر کردن

مترادف و متضاد

قطع کردن (فعل)
ablate, cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, out, rupture, burst, cross, operate, flick, excise, cleave, fell, discontinue, traverse, intermit, exsect, excide, exscind, hew, leave off, put by, retrench, skive, stump, snip off

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

حذف کردن (فعل)
eliminate, pretermit, expurgate, dele, delete, omit, elide, retrench

از نو خندق ساختن (فعل)
retrench

جملات نمونه

1. They must retrench their expenditure for the purpose of making up the deficit.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید هزینه های خود را به منظور جبران کسری بودجه خرج کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید هزینه های خود را برای هدف قرار دادن کسری درآورند

2. The company had to retrench because of falling orders.
[ترجمه ترگمان]از قرار معلوم شرکت می بایست از دست برود
[ترجمه گوگل]این شرکت به دلیل کاهش سفارشات مجبور شد از این طریق مجبور شود

3. Inflation has forced us to retrench.
[ترجمه ترگمان]تورم ما را مجبور کرده است تا صرفه جویی کنیم
[ترجمه گوگل]تورم ما را مجبور کرده است که مجبور شویم

4. These recent proposals reflect Moscow's current priority to retrench economically and militarily in the Third World.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها اخیر نشان دهنده اولویت فعلی مسکو برای کاهش اقتصادی و نظامی در جهان سوم است
[ترجمه گوگل]این پیشنهادهای اخیر منعکس کننده اولویت فعلی مسکو است که به لحاظ اقتصادی و نظامی در جهان سوم از بین رفته است

5. At this stage, the Government began to retrench on its nuclear programmes.
[ترجمه ترگمان]در این مرحله، دولت شروع به کاهش هزینه های برنامه های هسته ای خود کرد
[ترجمه گوگل]در این مرحله، دولت شروع به برنامه های هسته ای خود کرد

6. Pru-Bache is to retrench to Bache's old strength of retail stockbroking.
[ترجمه ترگمان] - - Bache تا to Bache old of retail retrench retrench s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s of of of of of of of of of of of of of of
[ترجمه گوگل]Pru-Bache است که به قدرت قدیمی Bache از خرده فروشی سهام خرده فروشی

7. Why don't you retrench then - scrape up, hoard, economise?
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی می کنی تا صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی؟
[ترجمه گوگل]چرا شما پس از آن تسلیم نمی شوید؟

8. Explain: for the sake of retrench disk spcae.
[ترجمه ترگمان]توضیح دهید: برای صرفه جویی در spcae دیسک
[ترجمه گوگل]توضیح دهید به خاطر عقب نشینی دیسک spcae

9. The company had to retrench.
[ترجمه ترگمان]می بایست از آن استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت مجبور شد که مجددا راه اندازی کند

10. As business is bad these days, we have to retrench.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این روزها کار بدی است، باید صرفه جویی کنیم
[ترجمه گوگل]همانطور که امروز تجارت بد است، باید مجبور شویم

11. Shortly afterwards, cuts in defence spending forced the aerospace industry to retrench.
[ترجمه ترگمان]کمی پس از آن، کاهش هزینه های دفاعی صنعت هوافضا را مجبور به کاهش هزینه ها کرد
[ترجمه گوگل]اندکی پس از آن، کاهش هزینه های دفاعی، صنعت هوا فضا را مجبور ساخت تا به سرعت از بین برود

12. It is not a conservative and passive policy, still less a policy to retrench money supply.
[ترجمه ترگمان]این سیاست، یک سیاست محافظه کارانه و منفعل نیست، و هنوز سیاست صرفه جویی در تامین مالی را کم تر می کند
[ترجمه گوگل]این یک سیاست محافظه کارانه و منفعلانه نیست، هنوز هم یک سیاست برای تسکین عرضه پول است

13. The mess of Wall Street means the families have to retrench.
[ترجمه ترگمان]هزینه وال استریت به این معنی است که این خانواده ها باید هزینه های خود را خرج کنند
[ترجمه گوگل]سر و صدا از وال استریت به این معنی است که خانواده ها مجبور به عقب نشینی هستند

14. Why, it is only an hour since I read a cablegram in the newspapers beginning "Russia Proposes to Retrench. "
[ترجمه ترگمان]چرا، این تنها یک ساعت است که من کتاب cablegram را در روزنامه ها خواندم که \"روسیه Proposes\" را به \"retrench\" آغاز کرد
[ترجمه گوگل]چرا، تنها یک ساعت است که از روزنامه 'کابلگمارگ' خواسته شد که 'روسیه پیشنهاد می کند که آن را عقب نشینی کند '

پیشنهاد کاربران

از هزینه کم کردن در شرایط سخت اقتصادی

کاستن هزینه ها
When times are tight, it's time to retrench. That means rethink your budget, cut back on the spending, and use your pennies wisely. Usually when you have to retrench, it's not a good thing. Companies in the process of retrenching are usually laying off staff or cutting back on employee benefits


کلمات دیگر: