1. They must retrench their expenditure for the purpose of making up the deficit.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید هزینه های خود را به منظور جبران کسری بودجه خرج کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید هزینه های خود را برای هدف قرار دادن کسری درآورند
2. The company had to retrench because of falling orders.
[ترجمه ترگمان]از قرار معلوم شرکت می بایست از دست برود
[ترجمه گوگل]این شرکت به دلیل کاهش سفارشات مجبور شد از این طریق مجبور شود
3. Inflation has forced us to retrench.
[ترجمه ترگمان]تورم ما را مجبور کرده است تا صرفه جویی کنیم
[ترجمه گوگل]تورم ما را مجبور کرده است که مجبور شویم
4. These recent proposals reflect Moscow's current priority to retrench economically and militarily in the Third World.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها اخیر نشان دهنده اولویت فعلی مسکو برای کاهش اقتصادی و نظامی در جهان سوم است
[ترجمه گوگل]این پیشنهادهای اخیر منعکس کننده اولویت فعلی مسکو است که به لحاظ اقتصادی و نظامی در جهان سوم از بین رفته است
5. At this stage, the Government began to retrench on its nuclear programmes.
[ترجمه ترگمان]در این مرحله، دولت شروع به کاهش هزینه های برنامه های هسته ای خود کرد
[ترجمه گوگل]در این مرحله، دولت شروع به برنامه های هسته ای خود کرد
6. Pru-Bache is to retrench to Bache's old strength of retail stockbroking.
[ترجمه ترگمان] - - Bache تا to Bache old of retail retrench retrench s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s of of of of of of of of of of of of of of
[ترجمه گوگل]Pru-Bache است که به قدرت قدیمی Bache از خرده فروشی سهام خرده فروشی
7. Why don't you retrench then - scrape up, hoard, economise?
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی می کنی تا صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی؟
[ترجمه گوگل]چرا شما پس از آن تسلیم نمی شوید؟
8. Explain: for the sake of retrench disk spcae.
[ترجمه ترگمان]توضیح دهید: برای صرفه جویی در spcae دیسک
[ترجمه گوگل]توضیح دهید به خاطر عقب نشینی دیسک spcae
9. The company had to retrench.
[ترجمه ترگمان]می بایست از آن استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت مجبور شد که مجددا راه اندازی کند
10. As business is bad these days, we have to retrench.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این روزها کار بدی است، باید صرفه جویی کنیم
[ترجمه گوگل]همانطور که امروز تجارت بد است، باید مجبور شویم
11. Shortly afterwards, cuts in defence spending forced the aerospace industry to retrench.
[ترجمه ترگمان]کمی پس از آن، کاهش هزینه های دفاعی صنعت هوافضا را مجبور به کاهش هزینه ها کرد
[ترجمه گوگل]اندکی پس از آن، کاهش هزینه های دفاعی، صنعت هوا فضا را مجبور ساخت تا به سرعت از بین برود
12. It is not a conservative and passive policy, still less a policy to retrench money supply.
[ترجمه ترگمان]این سیاست، یک سیاست محافظه کارانه و منفعل نیست، و هنوز سیاست صرفه جویی در تامین مالی را کم تر می کند
[ترجمه گوگل]این یک سیاست محافظه کارانه و منفعلانه نیست، هنوز هم یک سیاست برای تسکین عرضه پول است
13. The mess of Wall Street means the families have to retrench.
[ترجمه ترگمان]هزینه وال استریت به این معنی است که این خانواده ها باید هزینه های خود را خرج کنند
[ترجمه گوگل]سر و صدا از وال استریت به این معنی است که خانواده ها مجبور به عقب نشینی هستند
14. Why, it is only an hour since I read a cablegram in the newspapers beginning "Russia Proposes to Retrench. "
[ترجمه ترگمان]چرا، این تنها یک ساعت است که من کتاب cablegram را در روزنامه ها خواندم که \"روسیه Proposes\" را به \"retrench\" آغاز کرد
[ترجمه گوگل]چرا، تنها یک ساعت است که از روزنامه 'کابلگمارگ' خواسته شد که 'روسیه پیشنهاد می کند که آن را عقب نشینی کند '