کلمه جو
صفحه اصلی

shack


معنی : خانه، کلبه، کاشانه، خانه کوچک وسردستی ساخته شده، زیستن
معانی دیگر : اتاقک چوبی، آلونک

انگلیسی به فارسی

کلبه، خانه، خانه کوچک وسردستی ساخته شده، کاشانه،زیستن


کلاه، کلبه، خانه، کاشانه، خانه کوچک وسردستی ساخته شده، زیستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: shack up
• : تعریف: a small, cheaply constructed building used as a house or for storage.

- The poor family lived in a one-room shack by the river.
[ترجمه ترگمان] خانواده بیچاره در یک کلبه کوچک کنار رودخانه زندگی می کردند
[ترجمه گوگل] خانواده فقیر در رودخانه یک اتاق یک اتاق زندگی می کردند

• hut, shanty, small poorly built cabin
live together without being legally married (slang)
a shack is a small hut built from bits of wood or metal.

مترادف و متضاد

خانه (اسم)
house, domicile, home, lodge, room, building, cell, shack, socket, quarterage

کلبه (اسم)
lodge, hull, shack, hutch, cabana, hut, cabin, cottage, shanty, hovel, cote, kraal

کاشانه (اسم)
shack, hut

خانه کوچک وسردستی ساخته شده (اسم)
shack

زیستن (فعل)
be, live, exist, shack

shanty


Synonyms: cabin, camp, cottage, hut, lean-to, shed, shelter, small house, tiny house


جملات نمونه

1. shack up
(خودمانی) 1- کلبه نشینی کردن 2- (بدون ازدواج) با جنس مخالف زندگی کردن

2. that shack is a blot on the landscape
آن کلبه منظره را خراب کرده است.

3. big trees shade the shack
درختان تنومند بر کلبه سایه می اندازند.

4. They have since knocked down the shack.
[ترجمه ترگمان] اونا از وقتی که اون کلبه رو انداختن پایین
[ترجمه گوگل]آنها از آنجایی شروع شده اند که زباله ها را پایین آورده اند

5. She's decided to shack up with her boyfriend.
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفته که با دوست پسرش زندگی کنه
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است تا با دوست پسرش شوک بزند

6. They lived in a shack with a dirt floor.
[ترجمه ترگمان]آن ها در کلبه ای با زمین کثیف زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در یک کلبه با کف خاکی زندگی می کردند

7. They've decided to shack up together in her flat.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند با هم در آپارتمان او عشق بازی کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند تا با هم در تخت خود بیدار شوند

8. Hicks rolled over and sprinted back to the shack.
[ترجمه ترگمان]دکتر هیکز غلتی زد و به طرف کلبه دوید
[ترجمه گوگل]هیکس به سمت چنگال رانده شده و به عقب رانده شده است

9. His home is a flimsy wooden shack in a Watts alley, with only a hot plate, table and bed.
[ترجمه ترگمان]خانه او یک کلبه چوبی سست است که فقط یک بشقاب گرم و تخت و تخت دارد
[ترجمه گوگل]خانه او یک درهم و بره چوبی چوبی در واتس کوچه با تنها یک صفحه داغ، میز و تخت است

10. The shack, which had been here for years, generated seed money.
[ترجمه ترگمان]این کلبه که سال ها پیش در اینجا بود، بذر دانه تولید می کرد
[ترجمه گوگل]کلاه، که برای سال ها اینجا بود، پول بذر را تولید کرد

11. They lived in a one-room shack.
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک کلبه یک اتاق زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در یک اتاق یک اتاق زندگی می کردند

12. Even Commissioner Shack seemed chastened by the loss.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که از دست دادن من مجازات شده
[ترجمه گوگل]حتا کمیسر شاک نیز به دلیل ضرر به قتل رسید

13. Rain pattered on the tin roof of the shack.
[ترجمه ترگمان]باران بر سقف حلبی کلبه طنین می افکند
[ترجمه گوگل]باران روی سقف قلعۀ کلاه افتاد

14. The shack sat on about 1-1 / 4 rugged acres he bought jointly with his brother for $ 100.
[ترجمه ترگمان]این کلبه حدود ۱ - ۱ \/ ۴ هکتار زمین ناهموار بود و به طور مشترک با برادرش ۱۰۰ دلار خرید
[ترجمه گوگل]کلاهک در حدود 1-1 / 4 هکتار ناهموار که به طور مشترک با برادرش برای 100 دلار خریداری کرد

15. At the foot of the steps is a shack made of bamboo and planks of wood.
[ترجمه ترگمان]در پای پلکان کلبه ای است که از بامبو و تخته های چوب ساخته شده است
[ترجمه گوگل]در پایه این مراحل، حوله ای ساخته شده از بامبو و تخته چوب است

اصطلاحات

shack up

(عامیانه) 1- کلبه‌نشینی کردن 2- (بدون ازدواج) با جنس مخالف زندگی کردن


پیشنهاد کاربران

با معشوق خود در یک خانه زندگی کردن


کلمات دیگر: