کلمه جو
صفحه اصلی

appellative


معنی : اسم، نام، اسم عام، لقب، کنیه
معانی دیگر : وابسته به نامیدن یا نام گذاری، نامی، اسمی، (قدیمی) وابسته به اسم خاص، عنوان

انگلیسی به فارسی

(دستور زبان) اسم عام، نام، اسم، لقب، کنیه، عنوان


انگلیسی به انگلیسی

• name, designation

اسم ( noun )
(1) تعریف: a descriptive name or title, as "Terrible" in "Ivan the Terrible".

- Mohandas Gandhi earned the appellative "Mahatma," which means "great soul."
[ترجمه ترگمان] Mohandas گاندی \"ماهاتما گاندی\" را به دست آورد که به معنای \"روح بزرگ\" است
[ترجمه گوگل] محدث گاندی محکومیت 'مهاتما' را به دست آورد، که به معنی 'روح بزرگ' است

(2) تعریف: a common noun.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having to do with naming; descriptive; designative.

(2) تعریف: pertaining to a common noun.

مترادف و متضاد

اسم (اسم)
title, appellation, designation, name, noun, appellative, vocable, nomen

نام (اسم)
title, appellation, fame, name, noun, appellative, first name, nomenclature, renown, compellation, nomen

اسم عام (اسم)
appellative, mass noun

لقب (صفت)
appellative

کنیه (صفت)
appellative

جملات نمونه

1. To fulfill the appellative function is the only way to stimulate potential foreign guests to buy our products.
[ترجمه ترگمان]برای تحقق عملکرد appellative تنها راه تحریک مهمانان خارجی برای خرید محصولات ما است
[ترجمه گوگل]برای انجام تعهد مقدماتی، تنها راه تحریک مهمانان بالقوه خارجی برای خرید محصولات ما است

2. The incomplete appellative function of soft news also demands that the form of the translation versions be essentially oriented to the usage of target language.
[ترجمه ترگمان]تابع appellative ناقص خبر نرم نیز مستلزم این است که فرم نسخه های ترجمه اساسا به کاربرد زبان هدف محور باشد
[ترجمه گوگل]عملکرد ناقص تقلید از اخبار نرم افزاری نیز مستلزم آن است که شکل نسخه های ترجمه اساسا به استفاده از زبان مقصد هدایت می شود

3. The address forms in appellative system are of metasemiotic features just like the primitives in an axiomatic system.
[ترجمه ترگمان]فرم آدرس در این سیستم دارای ویژگی های metasemiotic مانند اصول اولیه در یک سیستم بدیهی است
[ترجمه گوگل]فرمهای آدرس در سیستم مقدماتی از ویژگی های متاسیموتیک هستند، درست مانند اولیه در یک سیستم حسی

4. According to Reiss' text typology, tourism signs can be categorized into three types: informative, expressive and appellative.
[ترجمه ترگمان]با توجه به گونه شناسی text، علایم گردشگری را می توان به سه نوع طبقه بندی کرد: اطلاع رسانی، expressive و appellative
[ترجمه گوگل]با توجه به نوع متن توصیف ریس، نشانه های گردشگری را می توان به سه دسته تقسیم کرد: آموزنده، بیانگر و متمایز

5. Secondhand room privately owned house appears on the market trade appellative and secondhand room.
[ترجمه ترگمان]این اتاق به طور خصوصی متعلق به اتاق بازرگانی market و اتاق دست دوم است
[ترجمه گوگل]اتاق خصوصی دوم اتاق دوم در اتاق بازرگانی تجاری و تجاری دوم ظاهر می شود

6. Soft news belongs to the content-focused text with some incomplete appellative function.
[ترجمه ترگمان]اخبار نرم به متن متمرکز محتوا با برخی تابع appellative ناقص تعلق دارد
[ترجمه گوگل]اخبار نرم افزار متعلق به متن متمرکز بر محتوا است با برخی از عملکرد ناقص appellative

7. Signs are characteristic of conciseness, directness, and intertextuality, with prompting, directing, referential and appellative functions.
[ترجمه ترگمان]نشانه ها، ویژگی عبارتند از: ایجاز، صراحت و intertextuality، با اشاره، هدایت، ارجاع، و توابع appellative
[ترجمه گوگل]نشانه ها به اختصار، مستقیم بودن و بینظم بودن، با کارهای هدایت، هدایت، ارجاعی و معرفتی، مشخصه است

8. Social security expense holds the proportion of gross domestic product, level of appellative social security.
[ترجمه ترگمان]هزینه امنیت اجتماعی نسبت تولید ناخالص داخلی، سطح امنیت اجتماعی appellative را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]هزینه های تامین اجتماعی، نسبت تولید ناخالص داخلی، سطح امنیت اجتماعی را تضمین می کند

9. Aiming directly at the deficiency of available editors on searching or replacing the appellative symbols and multi-lines, we propose a method to develop a tool used for software maintenance.
[ترجمه ترگمان]با توجه به کمبود of موجود در جستجو و یا جایگزین کردن نمادهای appellative و چند سطری، روشی را برای توسعه ابزاری که برای نگهداری نرم افزار مورد استفاده قرار می گیرد، پیشنهاد می کنیم
[ترجمه گوگل]به طور مستقیم با کمبود ویراستاران موجود در جستجوی یا جایگزینی نمادها و چند خط، ما یک روش برای توسعه ابزار مورد استفاده برای نگهداری نرم افزار پیشنهاد می کنیم


کلمات دیگر: