1. a boxer with exceptional reflexes
یک مشت زن با سرعت عمل استثنایی
2. the boxer cocked his fist
مشت زن (به منظور ضربه زدن) مشت خود را به عقب برد.
3. the boxer had a deep gash over one eye
بالای یکی از چشم های مشت باز زخم عمیقی وجود داشت.
4. the boxer kept his opponent off balance for the last two rounds
در دو راند آخر،مشت زن تعادل حریف خود را مختل کرد.
5. the boxer mauled his opponent
مشت باز حریف خود را له و لورده کرد.
6. the boxer was knocked cold
مشت زن،با ضربه بیهوش شد.
7. the hurt boxer had to retire from the contest
مشت باز مصدوم مجبور شد از مسابقه کنار برود.
8. the unfair boxer became the scorn of the crowd
مشت زن بی انصاف مورد تحقیر جماعت قرار گرفت.
9. the young boxer revenged his loss
مشت باز جوان شکست خود را تلافی کرد.
10. in a few seconds, the boxer overpowered his rival
ظرف چند ثانیه آن مشت زن حریف خود را مغلوب کرد.
11. the crouching stance of a boxer
حالت خیز برداشته ی مشت باز
12. The boxer took up a fighting stance.
[ترجمه ترگمان]مشت زن نیز یک موضع جنگی در پیش گرفت
[ترجمه گوگل]بوکسور یک موضع مبارزاتی را در پیش گرفت
13. The boxer has fought many opponents.
[ترجمه ترگمان]مشت زن بسیاری از مخالفان را جنگیده است
[ترجمه گوگل]بوکسور با بسیاری از مخالفان جنگیده است
14. The boxer was grounded by his opponent.
[ترجمه ترگمان]حریف از طرف حریف به زمین خورد
[ترجمه گوگل]بوکسور توسط حریف خود متکی بود
15. The promoter matched the young boxer with a more skillful fighter.
[ترجمه ترگمان]پروموتر با مشت زن جوان با یک مبارز آزموده شده برابری می کند
[ترجمه گوگل]این ماموریت بوکسور جوان با یک جنگنده ماهرانه تر هماهنگ شد
16. The boxer gave his opponent a punch on the nose.
[ترجمه ترگمان]مشت زن به حریف ضربه ای زد و گفت:
[ترجمه گوگل]بوکسر حریف خود را به پانچ بر روی بینی متصل کرد