کلمه جو
صفحه اصلی

clumsily


معنی : ناشیانه، خام دستانه، شلخته وار
معانی دیگر : ناشیانه، خام دستانه، شلخته وار

انگلیسی به فارسی

ناشیانه، خام دستانه، شلخته‌وار


دست و پا چلفتی، ناشیانه، خام دستانه، شلخته وار


انگلیسی به انگلیسی

• in an unwieldy manner; in an awkward manner

مترادف و متضاد

ناشیانه (قید)
clumsily

خام دستانه (قید)
clumsily

شلخته وار (قید)
clumsily

crudely


Synonyms: gawkily, stumblingly, bunglingly, awkwardly


جملات نمونه

1. the meeting had been arranged clumsily
گردهمایی به طور ناجوری ترتیب یافته بود.

2. The rooks flew clumsily towards their nests.
[ترجمه ترگمان]زاغ ها، ناشیانه به سوی nests پرواز می کردند
[ترجمه گوگل]گاوها به سمت لانه خود چسبیده بودند

3. He was clumsily trying to grab at Alfred's arms.
[ترجمه ترگمان]ناشیانه سعی می کرد دست آلفرد را بگیرد
[ترجمه گوگل]او دست و پا گیر تلاش کرد تا در آغوش آلفرد دستگیر شود

4. If the matter were handled clumsily, it could cost Miriam her life.
[ترجمه ترگمان]اگر این موضوع به طرزی ناشیانه اداره می شد، میریام جانش می توانست به بهای جانش تمام شود
[ترجمه گوگل]اگر موضوع به صورت دست و پا گیر انجام شود، میمیریم زندگی او را میفروشد

5. There was a splash and something fell clumsily into the water.
[ترجمه ترگمان]صدای شلپ شلپ شلپ شلپ شلپ شلپ شلپ شلپ شلپ در آب افتاد
[ترجمه گوگل]یک چلپ چلوپ بود و چیزی به شدت به آب افتاد

6. As he transferred the blade clumsily to his left hand, he knew he wouldn't make it.
[ترجمه ترگمان]همان طور که آن را ناشیانه به دست چپش منتقل می کرد، می دانست که موفق نخواهد شد
[ترجمه گوگل]همانطور که تیل را به صورت دست چپش منتقل می کرد، می دانست که نمی تواند آن را بسازد

7. They walked slowly and clumsily, her head resting on his shoulder.
[ترجمه ترگمان]آهسته و ناشیانه راه می رفتند، سرش روی شانه او قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]آنها به آرامی و دست و پا چسبیده اند، سر او روی شانه اش استوار است

8. We climbed clumsily past Lake Samiti, its dark waters reflecting peaks already shining in their early dawn.
[ترجمه ترگمان]از کنار دریاچه Samiti عبور کردیم و آب های تیره آن از قبل از طلوع خورشید می درخشید
[ترجمه گوگل]ما دریاچه سامتی را پر از آب و هوای تیره کردیم و آب های تاریک آن را نشان می دادیم که در سپیده دم صبح زود می درخشیدند

9. The legs were clumsily encased in gaiters.
[ترجمه ترگمان]پاهایش ناشیانه و پوشیده شده بود و با gaiters پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]پاها به راحتی در گیتار قرار داشتند

10. Cook drove clumsily, keeping up a constant stream of chatter.
[ترجمه ترگمان]آشپزباشی خیلی ناشیانه رانندگی می کرد و مدام وراجی می کرد
[ترجمه گوگل]کوک به آرامی حرکت کرد، جریان دائمی پچ پچ را حفظ کرد

11. Stewart falls clumsily down the steps.
[ترجمه ترگمان]استوارت با دست پاچگی از پله ها پایین می افتد
[ترجمه گوگل]استوارت به آرامی پایین می رود

12. Then he fumbled for a cigarette, lit it clumsily, and sat drawing in smoke as if it were a narcotic.
[ترجمه ترگمان]آنگاه کورمال کورمال دنبال سیگار گشت، ناشیانه آن را روشن کرد و در حالی که دود می کرد، مثل اینکه مخدر است
[ترجمه گوگل]سپس او را برای یک سیگار زد، آن را به آرامی روشن کرد، و نشستن در دود به عنوان اگر آن مواد مخدر بود

13. The first pitch came in and Shaya swung clumsily and missed.
[ترجمه ترگمان]نخستین ضربه وارد شد و Shaya ناشیانه تاب خورد و خطا کرد
[ترجمه گوگل]زمین اول وارد شد و شایا دست و پا زد و از دست رفت

14. He walked swiftly and kind of clumsily towards her.
[ترجمه ترگمان]به سرعت راه می رفت و ناشیانه به سوی او می رفت
[ترجمه گوگل]او به سرعت و مهربانانه به سمت او رفت

پیشنهاد کاربران

با دست پاچگی

بازیگوشی


کلمات دیگر: