کلمه جو
صفحه اصلی

disquietude


معنی : اشفتگی، ناراحتی، اضطراب، تشویش، بی قراری
معانی دیگر : دلواپسی، دل شوره، تاسگی، تلواسه، دل شوریدگی

انگلیسی به فارسی

اضطراب، تشویش، بی‌قراری، آشفتگی، ناراحتی


نگران کننده، بی قراری، اضطراب، ناراحتی، تشویش، اشفتگی


انگلیسی به انگلیسی

• anxiety, uneasiness, lack of calm

مترادف و متضاد

اشفتگی (اسم)
turmoil, agitation, turbulence, chaos, perturbation, disorder, unrest, consternation, rummage, disorderliness, disquietude, inquietude, hullabaloo, tumble, turbulency, nonplus, garboil, tanglement, topsy-turvydom

ناراحتی (اسم)
ailment, irritation, discomfort, turmoil, worriment, inconvenience, disturbance, discomfiture, disquietude, inquietude, discommodity, incommodity, malaise

اضطراب (اسم)
ferment, worriment, feeze, anguish, unrest, commotion, fury, anxiety, worry, disquietude, inquietude, discomposure

تشویش (اسم)
phobia, perturbation, anxiety, disquietude, inquietude

بی قراری (اسم)
disquiet, unrest, worry, disquietude, inquietude, fidget, malaise, mutability, dysphoria, fidgetiness

جملات نمونه

1. the father's death added to his disquietude about the future
مرگ پدر نگرانی او را نسبت به آینده بیشتر کرد.

2. If you find it full of worries and disquietude, split by the noise of the streets, bombarded by bills and emails and smoke, come to me and find your peace.
[ترجمه ترگمان]اگر آن را پر از نگرانی و اضطراب پر کنید، با سر و صدای خیابان ها که با قبوض و ایمیل و سیگار بمباران می شوند، به من مراجعه کنید و آرامش خود را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما آن را پر از نگرانی و نگران کننده، تقسیم شده توسط سر و صدا از خیابان ها، بمباران صورت حساب ها و ایمیل ها و دود، به من می آیند و صلح خود را پیدا کنید

3. All hearts beat with disquietude, save only the heart of Michel Arden.
[ترجمه ترگمان]همه دل های پر از اضطراب و اضطراب فقط قلب میشل آردن را نجات داد
[ترجمه گوگل]تمام قلب ها با نگرانی ضرب و شتم، صرفه جویی تنها قلب میشل آردن

4. The disquietude of his air, the somewhat apprehensive impatience of his manner, surprised me.
[ترجمه ترگمان]حالت اضطراب و نگرانی از حالت چهره اش، از دیدن من متعجب شده بود
[ترجمه گوگل]رنج ناشی از هوای او، بی تردید نسبت به شیوه او، من را شگفت زده کرد

5. Causes for disquietude there are none so long as this blessed sentence is true.
[ترجمه ترگمان]علل اضطراب ناشی از اضطراب تا زمانی که این جمله فرخنده حقیقت داشته باشد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]علل ناراحتی وجود ندارد تا زمانی که این جمله محرمانه درست باشد

6. Franz felt a shudder run through his veins at observing that the feeling of the duke and the countess was so much in unison with his own personal disquietude .
[ترجمه ترگمان]فرانز مشاهده کرد که احساس دوک و کنتس با حالت اضطراب شخصی خود به هیجان آمده است
[ترجمه گوگل]فرانتس احساس ترس را از طریق رگهایش دید و دید که احساس دوک و کلیسای در ارتباط با نگرانی شخصی او بسیار زیاد بود

7. EXAMPLE: Since sales are down and several departments in our company have been closed abruptly, there is a widespread disquietude among our employees.
[ترجمه ترگمان]مثال: از آنجا که فروش پایین آمده است و چندین بخش در شرکت ما به طور ناگهانی بسته شده اند، در بین کارکنان ما، یک نگرانی عمده وجود دارد
[ترجمه گوگل]مثال: از آنجایی که فروش در حال کاهش است و چندین بخش در شرکت ما ناگهان بسته شده است، در بین کارکنان ما نگران کننده است

8. The lines of his fastidious face showed a vague disquietude.
[ترجمه ترگمان]خطوط چهره عبوس او حالت اضطراب مبهمی را به خود نشان می داد
[ترجمه گوگل]خطوط صورت چهره او نشان دهنده ناراحتی مبهم بود

9. It indicated the restless vivacity of her spirit, which to-day was doubly indefatigable in its tiptoe dance, because it was played upon and vibrated with her mother's disquietude.
[ترجمه ترگمان]نشاط و نشاط روحی او را نشان می داد، که آن روز، در پنجه پا روی نوک پنجه، دو برابر شده بود، زیرا با نگرانی مادرش روی نوک پنجه نرم شده بود
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده بیقراری روح او بود، که امروزه در رقص نوک انگشتان او دوام ناپذیر بود، زیرا با نگرانی مادرش تکان می خورد

10. "No, excellency, no," returned the steward, with a sort of nervous trembling, which Monte Cristo, a connoisseur in all emotions, rightly attributed to great disquietude.
[ترجمه ترگمان]برتکسیو گفت: نه، حضرت اشرف! نه!
[ترجمه گوگل]'نه، عالی، نه،' استیوارد، با نوعی لرزش عصبی، بازگشت داد که مونت کریستو، خبرنگار در تمام احساسات، به درستی به نگران کنندهای نسبت داده شد

The father's death added to his disquietude about the future.

مرگ پدر نگرانی او را نسبت به آینده بیشتر کرد.



کلمات دیگر: