کلمه جو
صفحه اصلی

disrepair


معنی : خرابی، احتیاج به تعمیر، نیازمند تعمیر، پاره پارگی
معانی دیگر : رو به خرابی بودن، درب و داغانی، مخروبگی

انگلیسی به فارسی

خرابی، احتیاج به تعمیر، نیازمند تعمیر


خرابی، احتیاج به تعمیر، نیازمند تعمیر، پاره پارگی


انگلیسی به انگلیسی

• bad condition, condition of needing repair
if something is in disrepair, it is broken or has not been looked after properly; a formal expression.

مترادف و متضاد

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

احتیاج به تعمیر (اسم)
disrepair

نیازمند تعمیر (اسم)
disrepair

پاره پارگی (اسم)
disrepair, scrappiness

broken; deteriorated


Synonyms: busted, damaged, dead, decayed, decrepit, down, kaput, not functioning, on the blink, on the fritz, out of commission, out of order, worn out, wracked


Antonyms: good, unbroken


state of deterioration


Synonyms: collapse, decay, decrepitude, dilapidation, ruination


Antonyms: good condition, repair


جملات نمونه

in disrepair

نیازمند به تعمیر، خراب


to fall into disrepair

دست‌خوش خرابی (به‌دلیل عدم تعمیر) شدن


1. in disrepair
نیازمند به تعمیر،خراب

2. to fall into disrepair
دستخوش خرابی (به خاطر عدم تعمیر) شدن

3. some of the ancient buildings are in a sad state of disrepair
برخی از بناهای قدیمی به طور اسفباری به تعمیر نیاز دارند.

4. The building was in a state of disrepair.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] ساختمان نیازمند تعمیر بود.
[ترجمه Mehdi Shiranii] اون ساختمان در حال فرسایش بود
[ترجمه ترگمان]ساختمان خراب شده بود
[ترجمه گوگل]ساختمان در حالت ناکافی قرار داشت

5. The building had fallen into disrepair.
[ترجمه Mehdi shirany] اون ساختمان به فرسایش افتاده بود.
[ترجمه ترگمان]ساختمان فرسوده شده بود
[ترجمه گوگل]ساختمان به خرابی افتاد

6. The house fell into disrepair until a restoration fund was set up .
[ترجمه ترگمان]این خانه تعمیر شد تا زمانی که صندوق بازسازی راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]خانه تا زمانی که یک صندوق ترمیم راه اندازی شد، سقوط کرد

7. The old building was in a general state ofdecay/disrepair.
[ترجمه ترگمان]ساختمان قدیمی در حالت کلی خراب شده بود
[ترجمه گوگل]ساختمان قدیمی در وضعیت عمومی دچار ناپایداری بود

8. Much of the old building was still in disrepair.
[ترجمه ترگمان]بیشتر ساختمان قدیمی هنوز تعمیر شده بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از ساختمان های قدیمی هنوز نابود شده اند

9. The station quickly fell into disrepair after it was closed.
[ترجمه Mehdi Shirani] این ایستگاه بعد ازاینکه بسته شد به سرعت به فرسایش افتاد
[ترجمه ترگمان]پس از بسته شدن آن، این ایستگاه به سرعت خراب شد
[ترجمه گوگل]ایستگاه به سرعت پس از بسته شدن، به خرابی افتاد

10. The castle is in a state of disrepair .
[ترجمه ترگمان]قلعه در حالت خرابی قرار دارد
[ترجمه گوگل]قلعه در وضعیت ناسازگاری قرار دارد

11. The house had fallen into disrepair.
[ترجمه Mehdy] این خانه به خرج افتاده بود
[ترجمه ترگمان]خانه مجبور به تعمیر شده بود
[ترجمه گوگل]این خانه به ناامیدی رسیده بود

12. But it fell into disrepair earlier this century when the water dried up.
[ترجمه ترگمان]اما در اوایل این قرن، زمانی که آب خشک شده، خراب شد
[ترجمه گوگل]اما در اوایل قرن بیستم وقتی که آب خشک شد، آن را از دست داد

13. Much of the old building was still in disrepair when the brothers were incarcerated.
[ترجمه ترگمان]بیشتر ساختمان قدیمی وقتی که برادران زندانی شدند هنوز تعمیر نشده بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از ساختمان های قدیمی هنوز در حال نابودی بودند زمانی که برادران در زندان بودند

14. Half of its vehicles were in disrepair without replacement parts.
[ترجمه ترگمان]نیمی از وسایل نقلیه آن بدون تعویض قطعات تعویض شده بودند
[ترجمه گوگل]نیمی از وسایل نقلیه خود را بدون نیاز به قطعات جایگزین در معرض دود قرار می دهد

Some of the ancient buildings are in a sad state of disrepair.

برخی از بناهای قدیمی به طور اسف‌باری به تعمیر نیاز دارند.


پیشنهاد کاربران

تعمیر لازم


کلمات دیگر: