کلمه جو
صفحه اصلی

cocksure


معنی : حتمی، پر افاده، غره
معانی دیگر : (صد در صد) مطمئن، (کاملا) خاطر جمع

انگلیسی به فارسی

غره، حتمی، پرافاده


کوکائین، حتمی، غره، پر افاده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: cocksurely (adv.), cocksureness (n.)
(1) تعریف: absolutely sure; having perfect confidence.
مترادف: certain, positive
متضاد: dubious, self-doubting
مشابه: confident, steady, sure, unblinking, unflinching

(2) تعریف: overly confident.
مترادف: cocky, confident, overconfident
متضاد: modest, self-doubting
مشابه: assured, self-assured

• excessively confident
if someone is cocksure, they are extremely confident; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

حتمی (صفت)
very, all right, imminent, imperative, indispensable, obligatory, categorical, cocksure, categoric

پر افاده (صفت)
arrogant, haughty, snobbish, snobby, snooty, cocksure

غره (صفت)
arrogant, proud, cocksure

self-assured, full of oneself


Synonyms: arrogant, brash, bumptious, certain, conceited, confident, egotistical, hotdogging, hotshot, hubristic, know-it-all, lordly, nervy, overconfident, overweening, positive, presumptuous, self-confident, smart aleck, smart guy, smarty, smarty pants, sure, swaggering, swollen-headed, vain, wise guy


Antonyms: humble, modest, uncertain, unself-confident, unsure


جملات نمونه

1. He is too bloody cocksure about everything.
[ترجمه ترگمان]او از همه چیز مطمئن است
[ترجمه گوگل]او بیش از همه خونسرد است

2. He seemed rather too cocksure for my liking.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، او از این که من از او خوشم آمده بود خیلی مطمئن به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به نظر من بیش از حد دوست داشتنی به نظر می رسید

3. He's so cocksure I'd love to see him proved wrong.
[ترجمه ترگمان]به قدری مطمئن است که من دوست دارم او را ببینم که اشتباه کرده است
[ترجمه گوگل]او خیلی دوست داشتنی است که دوست دارم ببینم او اشتباه کرده است

4. Don't be so cocksure that he will succeed.
[ترجمه ترگمان]یقین نداشته باشید که موفق خواهد شد
[ترجمه گوگل]نباشید که او موفق شود

5. Berton was a powerful personality, a cocksure businessman with a fast-talking line in hard sell.
[ترجمه ترگمان]Berton یک شخصیت قدرتمند، یک تاجر معتبر با یک خط صحبت سریع در فروش سخت بود
[ترجمه گوگل]برتون شخصیتی قدرتمندی بود، یک تاجر باهوش با یک خط سریع صحبت کردن در فروش سخت

6. She sounds confident, but not cocksure.
[ترجمه ترگمان]او مطمئن و مطمئن به نظر می رسد، اما مطمئن نیست
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد اعتماد به نفس، اما نه cocksure

7. Young people are unstable. They are cocksure.
[ترجمه ترگمان]جوانان ناپایدار هستند آن ها cocksure هستند
[ترجمه گوگل]جوانان بی ثبات هستند آنها شیرین هستند

8. He is cocksure that he would be a bill broker some day.
[ترجمه ترگمان]یقین دارد که روزی یک دلال سهام خواهد بود
[ترجمه گوگل]او می فهمد که روزی می تواند یک کارگزار لایحه باشد

9. [ Little ] Where's the cocksure sky jock I had last week?
[ترجمه ترگمان]این sky cocksure که هفته پیش داشتم کجا بود؟
[ترجمه گوگل][کوچولوی] کجای کیک آسمان جاک که من هفته گذشته داشتم؟

10. He was an arrogant and cocksure materialist.
[ترجمه ترگمان]او یک ماده پرست مغرور و مغرور بود
[ترجمه گوگل]او ماتریالیست متکبر و متکبر بود

11. Normally they are a cynical, cocksure breed who thumb their noses at trouble.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، یک گونه cynical و cocksure هستند که بینی خود را به دردسر می دهند
[ترجمه گوگل]به طور معمول آنها یک نژاد پر جنب و جوش هستند، که انگشت شستن بینی خود را در مشکل

12. If you are so marvellous and cocksure of yourselves, how come you waver?
[ترجمه ترگمان]اگر شما چنان marvellous و مطمئن باشید چه طور دودل می شوید؟
[ترجمه گوگل]اگر شما خیلی شگفت انگیز و غم انگیز از خودتان هستید، چگونه می توانم بیدار شوید؟

13. Don't be too cocksure and take things for granted.
[ترجمه ترگمان]خود را بیش از حد ماهر نکنید و چیزهای بدیهی را قبول کنید
[ترجمه گوگل]بیش از حد نگران نباشید

14. The fundamental cause of trouble in the world is that the stupid are cocksure while the intelligent are full of doubt. Bertrand Russell
[ترجمه ترگمان]علت اصلی مشکل در دنیا این است که در حالی که هوش سرشار از شک است، the به خود اطمینان حاصل می کنند برتراند راسل
[ترجمه گوگل]علت اساسی مشکلات در جهان این است که احمق ها در حالی که هوشمند هستند پر از شک و تردید هستند برتراند راسل


کلمات دیگر: