کلمه جو
صفحه اصلی

breadbasket


معنی : شکم، معده، سبد نان، ناحیه حاصلخیز
معانی دیگر : ناحیه ی حاصلخیز، ناحیه ی غله خیز، نان دهنده

انگلیسی به فارسی

سبد نان، (مجازاً) شکم، معده، ناحیه حاصلخیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a basket for holding or serving bread.

(2) تعریف: an agricultural region that produces large amounts of grain.

• stomach; basket for carrying bread

مترادف و متضاد

شکم (اسم)
abdomen, belly, tummy, womb, gut, bowel, gorge, bulge, breadbasket, paunch, maw

معده (اسم)
belly, tummy, stomach, venter, breadbasket

سبد نان (اسم)
breadbasket

ناحیه حاصلخیز (اسم)
breadbasket

جملات نمونه

1. khuzestan can become the breadbasket of iran
خوزستان می تواند خوراک ایران را تامین کند.

2. The north-west became the country's bread-basket.
[ترجمه ترگمان]شمال غربی سبد نان روستایی شد
[ترجمه گوگل]شمال غرب به سبد نان کشور تبدیل شد

3. She scooped up coffee-pot, bread-basket, jam-pots, Camembert, on to the tin tray, and made for the door.
[ترجمه ترگمان]او قهوه جوش را برداشت، سبد نان، مربا، مربا، مربا را روی سینی حلبی گذاشت و به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او به ظرف قهوه، نان، سبد نوشیدنی، آبمیوه های چوبی، کامامبر، بر روی سینی قلع، و برای درب ساخته شد

4. Traditionally the province has functioned as the country's breadbasket.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی این استان به عنوان the کشور عمل کرده است
[ترجمه گوگل]به طور سنتی این استان به عنوان نان گندم کشور عمل می کند

5. Today, North America is not only the world's breadbasket, but its feed bag as well.
[ترجمه ترگمان]امروزه آمریکای شمالی نه تنها the جهان بلکه کیف غذای خود نیز هست
[ترجمه گوگل]امروزه، آمریکای شمالی نه تنها کثیفی در جهان است، بلکه کیسه خوراکی آن نیز هست

6. America cannot indefinitely serve as the breadbasket for the world.
[ترجمه ترگمان]آمریکا نمی تواند به طور نامحدود به عنوان the جهان خدمت کند
[ترجمه گوگل]آمریکا نمیتواند به طور نامحدود به عنوان نانواقعی برای جهان خدمت کند

7. More and more countries have become importers, increasing their dependence on the North American breadbasket.
[ترجمه ترگمان]کشورهای بیشتر و بیشتری وارد وارد کنندگان، افزایش وابستگی خود به breadbasket آمریکای شمالی شده اند
[ترجمه گوگل]کشورهای بیشتر و بیشتر به وارد کنندگان تبدیل شده اند، و وابستگی آنها به نان کره شمالی را افزایش می دهد

8. The first leg of California's train is set to run between Fresno and Bakersfield — two cities in the state's breadbasket region.
[ترجمه ترگمان]اولین بخش قطار کالیفرنیا قرار است بین فرزنو و بیکرزفیلد - دو شهر در منطقه breadbasket ایالت راه اندازی شود
[ترجمه گوگل]اولین قطار قطار کالیفرنیا قرار است بین فرسنو و بیکرزفیلد - دو شهر در منطقه نان گندم دولتی اجرا شود

9. It's one of the commuter suburbs of Tokyo and it's known as the city's breadbasket.
[ترجمه ترگمان]این شهر یکی از حومه های شهر توکیو محسوب می شود و به the شهر معروف است
[ترجمه گوگل]این یکی از حومه های محل اقامت توکیو است و به نام نرده های شهر شناخته می شود

10. China is already suffering from acute water shortages in its breadbasket north.
[ترجمه ترگمان]هم اکنون چین از کمبود شدید آب در شمال its رنج می برد
[ترجمه گوگل]چین در حال حاضر از کمبود آب حاد در نانوائی شمالی خود رنج می برد

11. By the early 19 th century fantasies of an Amur breadbasket had revived.
[ترجمه ترگمان]در اوایل قرن نوزدهم، تخیلات و تخیلات کاترین جان سالم به در برده بود
[ترجمه گوگل]در اوایل قرن نوزده، فانتزیهای نان گندم Amur احیا شد

Khuzestan can become the breadbasket of Iran.

خوزستان می‌تواند خوراک ایران را تأمین کند.



کلمات دیگر: