کلمه جو
صفحه اصلی

bigotry


معنی : تعصب، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز
معانی دیگر : کوته فکری، پیش داوری، عدم تحمل عقاید مخالف

انگلیسی به فارسی

تعصب، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز


تعصب، سرسختی در عقیده، عمل تعصب‌آمیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: intolerance of any group or belief that is not one's own, especially in the form of racial, ethnic, or religious intolerance and prejudice.

- The Civil Rights Act brought some measure of justice for minorities, but it did not do away with the bigotry that remained among many individuals.
[ترجمه ترگمان] قانون حقوق مدنی مقداری از عدالت برای اقلیت ها را به ارمغان آورد، اما با تعصب که در میان بسیاری از افراد باقی مانده بود، این کار را انجام نداد
[ترجمه گوگل] قانون حقوق مدنی برخی مقررات عدالت را برای اقلیت ها به ارمغان آورد، اما با فجیع بودن که در بین بسیاری از افراد باقی مانده بود، به پایان نرسید

• intolerance of differing ideas and beliefs, prejudice
bigotry is the possession or expression of strong and often unreasonable opinions.

مترادف و متضاد

intolerance, prejudice


Antonyms: broad-mindedness, fairness, open-mindedness, tolerance


تعصب (اسم)
partiality, zealotry, zeal, bias, prejudice, bigotry, fanaticism, intolerance, intolerancy, preconception, prepossession

سرسختی درعقیده (اسم)
bigotry

عمل تعصب امیز (اسم)
bigotry

Synonyms: bias, discrimination, dogmatism, fanaticism, injustice, Jim Crowism, narrow-mindedness, partiality, provincialism, racialism, racism, sectarianism, sexism, unfairness


جملات نمونه

religious bigotry

تعصب مذهبی


the bigotry of a Christian who thinks all non-Christians will go to hell

کوته‌فکری یک فرد مسیحی که فکر می‌کند همه‌ی غیرمسیحیان به جهنم خواهند رفت


1. bigotry is one of the byproducts of semiliteracy
تعصب یکی از پیامدهای کم سوادی است.

2. religious bigotry
تعصب مذهبی

3. the bigotry of a christian who thinks all non-christians will go to hell
کوته فکری یک فرد مسیحی که فکر می کند همه ی غیرمسیحیان به جهنم خواهند رفت

4. ridicule is the best solvent for bigotry
تمسخر بهترین برطرف کننده ی تعصب است.

5. Bigotry may be roughly defined as the anger of men who have no opinions.
[ترجمه ترگمان]Bigotry ممکن است به شدت به عنوان خشم افرادی تعریف شود که هیچ نظری ندارند
[ترجمه گوگل]بیگانه ممکن است تقریبا به عنوان خشم مردانی که هیچ نظر ندارند تعریف شود

6. We must stand out against bigotry.
[ترجمه ترگمان]ما باید در مقابل bigotry ایستادگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید در مقابل خصومت ایستادگی کنیم

7. A cancer of bigotry spread through the community.
[ترجمه ترگمان]سرطان تعصب در جامعه گسترش یافت
[ترجمه گوگل]سرطان تعصب از طریق جامعه پخش می شود

8. She tried to dissociate herself from the bigotry in her past.
[ترجمه ترگمان]او سعی می کرد که خود را از the مقدسی که در گذشته داشت، خشک کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد خود را از فجیع بودن در گذشته اش جدا کند

9. Funding church schools is foolishly promoting bigotry and intolerance.
[ترجمه ترگمان]مدارس کلیسا به طور احمقانه تعصب و تعصب را ترویج می کنند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری مدارس کلیسا با احمقانه ترویج تعصب و عدم تحمل است

10. Gay people face a constant struggle against bigotry.
[ترجمه ترگمان]این مردم همجنس باز با struggle مخالف عمل می کنند
[ترجمه گوگل]مردم همجنسگرایانه با مبارزه دائمی در برابر فحشا مواجه هستند

11. Such fears and bigotry have remained on the sidelines this year, as the collapse of Pat Buchanan's campaign happily demonstrates.
[ترجمه ترگمان]چنین ترس هایی و تعصب در حاشیه این سال در حاشیه کمپین پت بوچانان (of s)باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]چنین ترس ها و فانتزی در این سال باقی مانده است، زیرا سقوط مبارزات پت بوچانان با خوشحالی نشان می دهد

12. Walls of suspicion, distrust and bigotry are beginning to rise again.
[ترجمه ترگمان]دیواره ای ظن، بدگمانی و تعصب در حال ظهور مجدد هستند
[ترجمه گوگل]دیوارهای سوء ظن، بی اعتمادی و خصومت دوباره شروع به افزایش می کنند

13. He once called liberalism a form of bigotry, but he did not particularly mind being called a bigot himself.
[ترجمه ترگمان]او زمانی خواهان liberalism بود، اما به ویژه برای آن نبود که خود را یک آدم ریاکار خطاب کند
[ترجمه گوگل]او یک بار به نام لیبرالیسم یک نوع فریبنده بود، اما او به خصوص ذهن خود را به نام غاصب نامیده می شود

14. He deplored religious bigotry.
[ترجمه ترگمان]او از تعصب مذهبی متاسف بود
[ترجمه گوگل]او متعصب مذهبی را مورد انتقاد قرار داد


کلمات دیگر: