کلمه جو
صفحه اصلی

eristic


معنی : اهل مباحثه، بحی و جدلی، مباحثهای
معانی دیگر : وابسته به جدل و بحث سوفسطایی، سفسطی، سفسطه انگیز، استدلال پوچ، بحک و جدلی

انگلیسی به فارسی

مباحثه‌ای، بحث‌و‌جدلی، اهل مباحثه


شخصیتی، اهل مباحثه، مباحثهای، بحی و جدلی


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to controversy or argument
art of logical disputation; person who likes to dispute; controversialist

مترادف و متضاد

اهل مباحثه (اسم)
eristic, disputant

بحی و جدلی (صفت)
eristic

مباحثه ای (صفت)
controversial, eristic

جملات نمونه

1. Heatstroke of a beggar faints, passerby crowds around, eristic in succession.
[ترجمه ترگمان]عابر یک گدا در حالی که در حال ضعف است در حال غش و ضعف است
[ترجمه گوگل]حرارت دادن یک گدایی ناخوشایند، جمعیت پرشور، به صورت متوالی

2. The spot surrounded many people very quickly, everybody is eristic in succession.
[ترجمه ترگمان]این محل بسیاری از مردم را خیلی سریع احاطه کرده است، همه در حال جانشینی هستند
[ترجمه گوگل]نقطه بسیاری از مردم را به سرعت فرا گرفته است، همه آنها به طور پیوسته متمایز هستند

3. I am going to do it in a mode that one could call eristic.
[ترجمه ترگمان]من این کار را در حالتی انجام می دهم که کسی بتواند اسمش را \"eristic\" بگذارد
[ترجمه گوگل]من قصد دارم این کار را در یک حالت انجام دهم که می توان آن را شخصیت دانست

4. Gap of town dweller income is pulled ceaselessly big, the central point that already made attention of all circles of Inner Mongolia society and eristic popular topic.
[ترجمه ترگمان]شکاف درآمد خانوار شهری بی وقفه بزرگ است، نقطه مرکزی که در حال حاضر توجه همه محافل جامعه مغولستان مرکزی و موضوع محبوب را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]ناگهان درآمد شهروندان شهر به طور ناگهانی بزرگ می شود، نقطه مرکزی که در حال حاضر توجه همه محافل جامعه مدنی مغولستان و موضوع معاصر را به خود جلب کرده است

5. Small chicken egg, became streets and lanes again of late the focus with eristic people.
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ کوچک، خیابان ها و مسیرها را دوباره در اواخر دهه تمرکز با eristic نفر تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]تخم مرغ کوچک، مجددا به خیابان ها و خطوط تبدیل شد و با افراد متخاصم متمرکز شد

6. Based on the linear induction motor(LIM) running chara ct eristic of the metro vehicle, the control method of the linear induction motor is probed.
[ترجمه ترگمان]براساس موتور القایی خطی (LIM)که chara ct از وسیله نقلیه مترو را اجرا می کند، روش کنترل موتور القایی خطی مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]بر اساس موتور القایی خطی (LIM) که در حال حرکت به سمت ماشین مترو است، روش کنترل موتور القایی خطی مورد بررسی قرار می گیرد

7. A solid - state photosensitive electron device whose current voltage charact eristic is a function of incident radiation.
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه الکترونی حالت حساس نسبت به نور است که ولتاژ فعلی آن charact eristic تابعی از تابش تصادفی است
[ترجمه گوگل]یک دستگاه الکترونی حساس به کشف حالت جامد که مشخصه ولتاژ فعلی آن تابعی از تابش حاد است

پیشنهاد کاربران

فن جدل و مباحثه


کلمات دیگر: