کلمه جو
صفحه اصلی

betwixt


معنی : مابین، مابین، در میان
معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: between، between : مابین

انگلیسی به فارسی

( between =) مابین، درمیان


ببخشید، مابین، در میان


انگلیسی به انگلیسی

قید و ( adverb, preposition )
عبارات: betwixt and between
• : تعریف: between.

• between
between

مترادف و متضاد

مابین (قید)
between, betwixt

مابین (حرف اضافه)
between, betwixt

در میان (حرف اضافه)
into, across, among, between, amongst, amid, amidst, midst, betwixt

جملات نمونه

1. betwixt and between
نه این و نه آن،در میان،میانه

2. He found himself placed betwixt and between in the debate, agreeing with parts of each side's arguments.
[ترجمه ترگمان]او خودش را بین و بین بحث و توافق با قسمت هایی از مباحثات هر دو طرف یافته بود
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که خود را در این بحث قرار داده است و با بحث در مورد برخی از استدلال های هر طرف موافقت می کند

3. And retailers, caught betwixt the two, were perplexed and losing money, if not closing up shop for good.
[ترجمه ترگمان]و خرده فروشان که بین این دو نفر گیر کرده بودند سردرگم بودند و پولشان را از دست داده بودند
[ترجمه گوگل]و خرده فروشان، هر دو را گرفتار کردند، اگر به فروشگاه نپرداختند، خراب و خراب می شدند

4. They reported feelings of marginality, of being betwixt and between.
[ترجمه ترگمان]آن ها احساسات of را که بین آن ها بین و بین بود گزارش کردند
[ترجمه گوگل]آنها احساسات حاشیه ای، بودن در میان و بین بودن را گزارش کردند

5. Both are figures caught betwixt and between, either compromised or radicalized by virtue of being women within a culture.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها به واسطه فضیلت زنان در یک فرهنگ، بین و یا رادیکال شده یا رادیکال می شوند
[ترجمه گوگل]هر دوی اینها آمار و ارقام مربوط به هر دو جنس است و یا بین آنها تقسیم شده است، یا به دلیل داشتن زنان در یک فرهنگ، به خطر انداختن یا افراط گرایی تبدیل شده اند

6. Betwixt the stars and the unaccomplished fate.
[ترجمه ترگمان]ستاره ها و سرنوشت unaccomplished را زیر نظر داشته باشید
[ترجمه گوگل]ستاره ها و سرنوشت ناخوشایند

7. Neither is there any daysman betwixt us, that might lay his hand upon us both.
[ترجمه ترگمان]هیچ Neither بین ما وجود ندارد که بتواند هر دو دستش را روی ما بگذارد
[ترجمه گوگل]هیچ یک از روزنامه نگاران ما وجود ندارد، که ممکن است دست ما را بر دوش ما قرار دهد

8. A strange sympathy betwixt soul and body!
[ترجمه ترگمان]روح و جسم، همدردی عجیبی دارد!
[ترجمه گوگل]همدردی عجیب بین روح و بدن!

9. That's strange creature; it looks somewhere betwixt and between a horse and a dog.
[ترجمه ترگمان]عجیب است، جایی بین یک اسب و یک سگ به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این موجود عجیب و غریب است؛ به نظر می رسد جایی بین و بین یک اسب و یک سگ است

10. I am forever walking upon these shores, betwixt the sand and the foam.
[ترجمه ترگمان]من همیشه در این سواحل و میان ماسه و کف دریا قدم می زنم
[ترجمه گوگل]من همیشه برای این سواحل راه میروم، اما شن و ماسه و فوم را بچسبان

11. I have forever walking upon therse shores, betwixt the sand and the foam.
[ترجمه ترگمان]من تا ابد در ساحل therse و میان ماسه و کف دریا راه می روم
[ترجمه گوگل]من همیشه سورتمه های برافراشته را می گذرانم، اما شن و ماسه و فوم را می بندم

12. It's difficult buying clothes for ten - year - olds at that age they're betwixt and between.
[ترجمه ترگمان]خریدن لباس برای بچه های ده سال در این سن بین ما و بین آن ها دشوار است
[ترجمه گوگل]خرید لباس برای ده ساله که در آن سن آنها بین دو تا دو و نیم است، سخت است

13. Although the process has not turned them into ordinary men they have, in some degree, become betwixt and between.
[ترجمه ترگمان]با اینکه این فرآیند آن ها را به افراد عادی تبدیل نکرده است، اما تا حدودی بین آن ها بین و بین آن ها قرار دارد
[ترجمه گوگل]اگرچه این روند آنها را به مردان عادی تبدیل نکرده است، اما در بعضی موارد، در میان آنها قرار دارد

14. I liked the soup and the dessert and all that came betwixt and between.
[ترجمه ترگمان]من سوپ و دسر و تمام چیزهایی که بین آن ها بود را دوست داشتم
[ترجمه گوگل]من سوپ و دسر را دوست داشتم و همه چیزهایی که بین دو تا سه و نیمه بود

اصطلاحات

betwixt and between

نه این و نه آن، در میان، میانه


پیشنهاد کاربران

بینابینی


کلمات دیگر: