کلمه جو
صفحه اصلی

belligerency


معنی : تجاوز، حالت ادم متجاوز
معانی دیگر : در حال جنگ، درگیر در جنگ، متحارب، ستیهنده، ژکاره، جنگاور، خصم آمیز، دشمنانه، ستیزگرانه، جنگجویانه، جنگی، رزمی، وابسته به جنگ، جنگ گرا، رزمجو، ستیزگرای، طالب جنگ و دعوا، پرخاشگر، جنگ و ستیز، مخاصمه، در حال جنگ بودن، جنگجویی، محاربه، ستیهندگی

انگلیسی به فارسی

حالت آدم متجاوز، تجاوز


ستیزه جویی، تجاوز، حالت ادم متجاوز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the position or status of a belligerent nation; condition of being at war.

(2) تعریف: belligerence.
مشابه: aggression

• hostility; aggressiveness, warlike state

مترادف و متضاد

تجاوز (اسم)
violation, offense, attack, assault, belligerence, infringement, encroachment, transgression, belligerency, overrun

حالت ادم متجاوز (اسم)
belligerency

جملات نمونه

1. She was always in belligerency when others belittled her.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیگران او را دیدند، او همیشه در belligerency بود
[ترجمه گوگل]وقتی که دیگران او را نادیده می گرفتند، همیشه درگیر بود

2. While military spending was constrained by the renunciation of belligerency, this does not mean that defence expenditure is insignificant.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هزینه های نظامی با چشم پوشی از belligerency محدود شده است، این به این معنا نیست که هزینه های دفاعی ناچیز است
[ترجمه گوگل]در حالی که هزینه های نظامی توسط انزوای خصمانه محدود شده است، این به این معنا نیست که هزینه های دفاعی ناچیز است

3. Whether it works or not, it shows how much the nature of modern belligerency is changing.
[ترجمه ترگمان]اینکه چه کار می کند و چه نه، نشان می دهد که ماهیت of مدرن چقدر تغییر می کند
[ترجمه گوگل]این که آیا این کار می کند یا خیر، نشان می دهد چقدر ماهیت جنگ های مدرن در حال تغییر است

4. Clinton's trip will be overshadowed by North Korea's increasing belligerency and potential range missile launch.
[ترجمه ترگمان]سفر کلینتون با افزایش s و پرتاب موشکی بالقوه کره شمالی تحت الشعاع قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]سفر کلینتون تحت تاثیر جنگجویان افزایش کره شمالی و پرتاب موشک بالقوه خواهد بود

5. Clinton's trip will be overshadowed by North Korea's increasing belligerency and potential long-range missile launch.
[ترجمه ترگمان]سفر کلینتون تحت الشعاع افزایش belligerency کره شمالی و پرتاب موشک های بلند مدت قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]سفر کلینتون توسط جنگجویان افزایش کره شمالی و پرتاب موشک بالقوه دوربرد محاصره خواهد شد

6. Catching sight of Mammy's burden, Scarlett's expression changed from one of minor irritation to obstinate belligerency.
[ترجمه ترگمان]چهره اسکارلت درهم رفت و چهره اسکارلت درهم رفت
[ترجمه گوگل]دیدار اسکارلت با نگاهی به بار مادری، از یک تحریک جزئی به ستیزه جویانه تغییر کرد

7. It argued in effect that jurisdiction over the offense is sufficient for trial of an accused by military commission, when the charge includes the offense of unlawful enemy belligerency.
[ترجمه ترگمان]در این گزارش آمده است که صلاحیت در مورد جرم برای محاکمه یک متهم توسط کمیسیون نظامی کافی است، در صورتی که این اتهام شامل توهین به دشمن غیرقانونی باشد
[ترجمه گوگل]این در حالی است که دادگاه در مورد جرایم به جرم محاکمه متهم توسط کمیسیون نظامی کافی است، زمانی که این اتهام شامل تخطی از جنگ متخاصم ضد دشمن است

8. But Seoul, Tokyo and Washington expressed strong reservations, saying Pyongyang should not be rewarded for belligerency.
[ترجمه ترگمان]اما سئول، توکیو و واشنگتن اظهار نگرانی کردند و گفتند که پیونگ یانگ نباید برای belligerency پاداش داده شود
[ترجمه گوگل]اما سئول، توکیو و واشنگتن بیانات شدیدی را مطرح کردند و گفتند که پیونگ یانگ نباید از جنجال برانگیزانده شود


کلمات دیگر: