1. a propitious moment
نشان حاکی از نیک بختی
2. a propitious wind
باد موافق
3. we may succeed if the gods are propitious
اگر خدایان بخواهند موفق خواهیم شد.
4. They should wait for the most propitious moment between now and the next election.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید منتظر مناسب ترین لحظه برای انتخابات بعدی باشند
[ترجمه گوگل]آنها باید منتظر لحظه ای که امیدوارانه ترین لحظه بین انتخابات آینده است
5. It was not a propitious time to start a new business.
[ترجمه ترگمان]زمان مناسبی برای شروع یک کسب وکار جدید نبود
[ترجمه گوگل]این یک زمان مناسب برای شروع کسب و کار جدید نبود
6. The omens for the game are still not propitious.
[ترجمه ترگمان]نشانه های خوش یمن هنوز مناسب نیست
[ترجمه گوگل]نشانه های این بازی هنوز هم ناقص نیستند
7. Circumstances could hardly have been less propitious for a strike.
[ترجمه ترگمان]اوضاع و احوال به سختی می توانست برای ضربه زدن مناسب باشد
[ترجمه گوگل]شرایط سختی برای اعتصاب سخت بود
8. The circumstances were not propitious for further expansion of the company.
[ترجمه ترگمان]شرایط برای توسعه بیشتر شرکت مساعد نبود
[ترجمه گوگل]شرایط برای گسترش بیشتر این شرکت نداشت
9. I continued, taking advantage of this propitious moment to ask.
[ترجمه ترگمان]از این فرصت مناسبی برای پرسیدن استفاده کردم
[ترجمه گوگل]من ادامه دادم، با استفاده از این لحظه امیدوار به درخواست
10. For a while the conditions are so propitious that by spring break I have a rough draft of my book.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی، شرایط چنان مساعد است که با شکستن بهاره، من یک پیش نویس خشن از کتابم را دارم
[ترجمه گوگل]برای چند لحظه شرایط خیلی شایسته است که از طریق تعطیلات بهار من یک پیش نویس خبری از کتابم دارم
11. Conditions in Kursk town seemed propitious for an anti-Bolshevik armed peasant uprising in October.
[ترجمه ترگمان]شرایط این شهر کورسک برای قیام دهقانان مسلح Bolshevik در ماه اکتبر مناسب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]شرایط در شهر کورسک به نظر می رسید برای یک قیام مسلحانه دهقانان ضد بلشویک در ماه اکتبر بود
12. This isn't a propitious start for him, poor devil.
[ترجمه ترگمان]شیطان بیچاره این راه خوبی برای او نیست
[ترجمه گوگل]این برای او، شیطان فقیر نیست
13. The times are only moderately propitious for establishing a memorable record.
[ترجمه ترگمان]زمان تنها برای ایجاد یک رکورد به یاد ماندنی مناسب است
[ترجمه گوگل]زمان برای ایجاد یک رکورد به یاد ماندنی، فقط نسبتا سودمند است
14. The dynamics of partnership bargaining are hardly propitious for the specific kinds of cooperation that marriage and family require.
[ترجمه ترگمان]پویایی مذاکرات شراکت به سختی برای انواع خاصی از هم کاری که ازدواج و خانواده نیاز دارند، مناسب نیست
[ترجمه گوگل]پویایی چانه زنی های مشارکتی برای نوع خاصی از همکاری که ازدواج و خانواده نیازمند است، تقریبا به نفع آنهاست
15. The most propitious time for an attack was lost.
[ترجمه ترگمان]فرصت مناسبی برای حمله به دست آمد
[ترجمه گوگل]زمان مناسبی برای حمله، گم شد