کلمه جو
صفحه اصلی

desuetude


معنی : ترک، وقفه، عدم استعمال، موقوف شدگی
معانی دیگر : نسخ، برافتادگی، ناکاربری، متارکه

انگلیسی به فارسی

عدم‌استعمال، ترک، موقوف‌شدگی، متارکه، وقفه


desuetude، عدم استعمال، ترک، موقوف شدگی، وقفه


انگلیسی به انگلیسی

• state of nonuse, neglect

مترادف و متضاد

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

وقفه (اسم)
suspension, abeyance, break, pause, interval, hiatus, standstill, cease, paralysis, stick, gap, station, timeout, caesura, chasm, jib, deadlock, desuetude

عدم استعمال (اسم)
disuse, desuetude

موقوف شدگی (اسم)
desuetude

جملات نمونه

1. fall into desuetude
مورد کاربرد نبودن،منسوخ شدن

2. laws fallen into desuetude
قوانینی که منسوخ شده اند

3. These words have fallen into desuetude.
[ترجمه ترگمان]این کلمات به خاموشی گرایید
[ترجمه گوگل]این کلمات به نابودی افتاده اند

4. Many words once commonly used have fallen into desuetude.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کلماتی که به طور معمول مورد استفاده قرار می گیرند به desuetude سقوط کرده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از واژه هایی که معمولا استفاده می شوند، به نابودی می افتند

5. In modern times, some customs have fallen into desuetude, and some others have been absorbed in rules of law.
[ترجمه ترگمان]در دوران مدرن، برخی از عوارض گمرکی به desuetude کاهش یافته است و برخی دیگر در قوانین قانون جذب شده اند
[ترجمه گوگل]در زمان های مدرن، برخی از آداب و رسوم به ناپایداری رسیده اند، و برخی دیگر در قوانین قانون جذب شده اند

6. The Anglo-Saxon and Norman kings employed the system, but during Plantagenet times it fell into desuetude.
[ترجمه ترگمان]The و Norman kings این سیستم را به کار گرفتند، ولی در طی دوران Plantagenet به desuetude سقوط کردند
[ترجمه گوگل]پادشاهان Anglo-Saxon و Norman سیستم را به کار گرفتند، اما در زمان Plantagenet آن را به disuetude افتاد

7. His boredom with life may be due to the desuetude of his brain power.
[ترجمه ترگمان]کسالت او با زندگی ممکن است ناشی از desuetude قدرت مغزی او باشد
[ترجمه گوگل]خستگی او با زندگی ممکن است به دلیل ناتوانی قدرت مغز او باشد

8. Virtue took on a narrow meaning with the final result that the word virtue fell into desuetude.
[ترجمه ترگمان]تقوا در نتیجه نهایی که واژه فضیلت در desuetude فرو ریخت، معنای محدودی داشت
[ترجمه گوگل]فضیلت با معنای باریک نتیجه نهایی را گرفت که فضیلت کلمه به نابودی افتاد

Laws fallen into desuetude.

قوانینی که منسوخ شده‌اند.


اصطلاحات

fall into desuetude

مورد کاربرد نبودن، منسوخ شدن



کلمات دیگر: