کلمه جو
صفحه اصلی

comfy


معنی : راحت
معانی دیگر : (عامیانه) راحت، آسوده، در رفاه

انگلیسی به فارسی

راحت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: comfier, comfiest
• : تعریف: (informal) comfortable.

• comfortable, cozy (slang)
if something such as a chair is comfy, it is soft and comfortable; an informal word.
if you are comfy, you feel comfortable and relaxed; an informal word.

مترادف و متضاد

راحت (صفت)
straight, convenient, well, light-handed, beforehand, placid, comfortable, comfy, snug, cozy, cuddly, homelike

جملات نمونه

1. It took him some effort to leave the comfy confines of his armchair.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از شر راحت راحت راحت راحت راحت راحت شود
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا محدودهی راحتی صندلی خود را ترک کند

2. I fitted them neatly, I was comfy.
[ترجمه ترگمان]آن ها را تمیز کردم، راحت بودم
[ترجمه گوگل]من آنها را منظم نصب کردم، من راحت بودم

3. Grandpa likes to sit in the comfy chair beside the fire.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ دوست داره روی صندلی راحتی کنار آتش بنشیند
[ترجمه گوگل]پدر بزرگ دوست دارد در کنار صندلی راحت نشسته باشد

4. The hotel itself has a terrace with comfy chairs for that obligatory cocktail.
[ترجمه ترگمان]هتل خودش یک تراس با صندلی های راحتی برای آن کوکتل اجباری دارد
[ترجمه گوگل]هتل دارای تراس با صندلی راحت برای کوکتل واجب است

5. Patsy, 2 wearing a loose-fitting dress and comfy sandals, filled eight carriers when she unloaded her trolley.
[ترجمه ترگمان]پتسی، دو تن لباس کهنه و کفش های راحتی پوشیده بود که وقتی چرخ دستی را خالی می کرد هشت تا carriers پر کرده بود
[ترجمه گوگل]Patsy، 2 لباس پوشیدنی و صندل راحت، وقتی هلیکوپتر را بارگیری کرد، هشت حامل را پر کرد

6. For us, a comfy night in with excellent company was more than enough.
[ترجمه ترگمان]برای ما، یک شب راحت با یک شرکت عالی بیشتر از حد کافی بود
[ترجمه گوگل]برای ما یک شب راحت با شرکت عالی بیش از اندازه کافی بود

7. There's also a table and comfy chairs.
[ترجمه ترگمان]میز و صندلی های راحتی هم هست
[ترجمه گوگل]همچنین میز و صندلی راحت وجود دارد

8. Loose-fitting shirts are comfy.
[ترجمه ترگمان]لباسای تنگ هم راحت هستن
[ترجمه گوگل]پیراهن های شلواری راحت هستند

9. These old shoes are so comfy. I don't want to get rid of them.
[ترجمه ترگمان]این کفشای قدیمی خیلی راحتی من نمی خواهم از شر آن ها خلاص شوم
[ترجمه گوگل]این کفش های قدیمی بسیار راحت هستند من نمی خواهم از آنها خلاص شوم

10. It was a comfy place to finish the first cigar of my life.
[ترجمه ترگمان]جای راحتی بود که اولین سیگار عمرم رو تموم کنم
[ترجمه گوگل]این یک محل راحت بود تا اولین سیگار زندگی من را به پایان برساند

11. Don't expect chatty presenters on a comfy settee just yet.
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشته باش که روی نیمکت راحتی لم کنی
[ترجمه گوگل]انتظار ندارید که هواداران چت روم را در یک برنامه راحت قرار ندهید

12. Inside were a comfy couch and easy chairs, a tall fabric houseplant in a corner, and a large high-definition television set atop a credenza.
[ترجمه ترگمان]در داخل آن مبل راحتی و صندلی های راحتی وجود داشت که در گوشه آن پارچه ای بلندی قرار داشت و یک صفحه تلویزیون با کیفیت بالا در بالای یک credenza قرار داشت
[ترجمه گوگل]در داخل یک نیمکت راحت و صندلی آسان، یک اتاق نشیمن در گوشه ای بلند و یک تلویزیون با کیفیت بالا با کیفیت بالا بود

13. Elastic waistband and drawstring tie offer a comfy, adjustable fit.
[ترجمه ترگمان]کمربند الاستیک و تساوی drawstring، شرایط راحت و قابل تنظیم را ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]کمربند الاستیک و طناب کراوات را راحت، قابل تنظیم مناسب است

14. The beds deliciously comfy and there was always lots of hot water.
[ترجمه ترگمان]رختخواب ها خیلی راحت بود و همیشه آب گرم پر از آب بود
[ترجمه گوگل]تخت خوشمزه راحت بود و همیشه آب زیادی وجود داشت

پیشنهاد کاربران

راحت و آسوده

comfortable


کلمات دیگر: