کلمه جو
صفحه اصلی

bestowal


معنی : بخشش، اعطاء
معانی دیگر : بخشش، اعطاء

انگلیسی به فارسی

بخشش، اعطا


بخشش، اعطاء


انگلیسی به انگلیسی

• grant, gift; act of giving, granting
the bestowal of something is the giving of it as a special gift or honour to someone or something; a formal word.

مترادف و متضاد

بخشش (اسم)
release, present, profusion, forgiveness, remission, remittal, bounty, tip, grant, grace, boon, pardon, gift, generosity, mercy, baksheesh, bakshish, benefaction, beneficence, bestowal, munificence, largess, pity

اعطاء (اسم)
condescension, bestowal, conferment, concession

جملات نمونه

1. the bestowal of goods
انبار کردن کالاها

2. Her father's blessing represented a bestowal of consent upon her forthcoming marriage.
[ترجمه ترگمان]دعای خیر پدرش بر این بود که او را به عقد ازدواج her دعوت کند
[ترجمه گوگل]برکت پدرش نمایندگی از رضایت از ازدواج در آینده بود

3. It's Heaven s Best Bestowal to me to meet you in the journey of life.
[ترجمه ترگمان]برای من بهترین s است که شما را در سفر زندگی ملاقات کنم
[ترجمه گوگل]این بهترین بهشت ​​است که به من برای دیدار با شما در سفر زندگی است

4. Nevertheless, that's the second way in which bestowal can creatively discover appraise values that one might not have had, might not have recognized.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این دومین راه است که در آن bestowal قادر به کشف ارزش هایی نیستند که فرد ممکن است نداشته باشد، ممکن است به رسمیت شناخته نشده باشد
[ترجمه گوگل]با این وجود، این دومین روش است که در آن بخشش می تواند خلاقانه ارزش ها را ارزیابی کند که ممکن است آن ها نداشته باشند، ممکن است شناخته نشوند

5. But if you find that bestowal happens, that there is bestowal then it's a good relationship.
[ترجمه ترگمان]اما اگر شما آن را که آن را بر این است بر این است که آن را اعطا کنید، آن وقت یک رابطه خوب است
[ترجمه گوگل]اما اگر شما متوجه شوید که اعطای وظیفه اتفاق می افتد، آن است که وفاداری وجود دارد و پس از آن یک رابطه خوب است

6. Maybe through bestowal, love came and are sent through appraisal.
[ترجمه ترگمان]شاید از طریق آن عشق، عشق آمده و از طریق ارزیابی و ارزیابی ارسال شده است
[ترجمه گوگل]شاید از طریق اعطای وظیفه، عشق آمد و از طریق ارزیابی فرستاده می شود

7. Do you want to pursue bestowal and appraisal further?
[ترجمه ترگمان]آیا می خواهید bestowal و ارزیابی را بیشتر دنبال کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهید خود را بیشتر و بیشتر ارزیابی کنید؟

8. So that on this question of appraisal and bestowal.
[ترجمه ترگمان]بنابر این، در مورد این سوال از ارزیابی و bestowal
[ترجمه گوگل]به طوری که در این سوال از ارزیابی و بخشش

9. Just because of the bestowal and self - confidence, we become stronger and more courageous.
[ترجمه ترگمان]تنها به دلیل اعتماد به نفس و اعتماد به نفس، ما قوی تر و more می شویم
[ترجمه گوگل]فقط به خاطر وفاداری و اعتماد به نفس، ما قوی تر و شجاع تر می شویم

10. The studies on the bestowal contract are only concerned on the dispute about whether it is acceptance contract or practice contract.
[ترجمه ترگمان]مطالعات درباره قرارداد bestowal تنها در مورد بحث در مورد اینکه آیا قرارداد قبول است یا قرارداد عملی است، نگران هستند
[ترجمه گوگل]مطالعات مربوط به قرارداد امضأ تنها مربوط به اختلاف در مورد اینکه آیا قرارداد پذیرش یا قرارداد عمل است

11. He thought bestowal could be reduced to appraisal.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که bestowal می تواند به ارزیابی کاهش یابد
[ترجمه گوگل]او تصور می کرد ادای احترام می تواند به ارزیابی کاهش یابد

12. For me, that's a creative gift related to bestowal that I'm struggling to bring about but don't succeed very well.
[ترجمه ترگمان]برای من، این یک هدیه خلاقانه مرتبط با bestowal است که برای رسیدن به آن تقلا می کنم، اما موفق نمی شوم
[ترجمه گوگل]برای من، این یک هدیه خلاقانه در رابطه با بخشش است که من در حال تلاش برای آوردن آن هستم اما موفق نشدم

13. A lot of it deals with appraisal and bestowal.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن با ارزیابی و bestowal سر و کار دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آن ها با ارزیابی و اعطاء پرداختند

14. That's the bestowal of importance upon things that are past, which may have once had a meridian importance in terms of your feelings and emotions, but don't any more. Right?
[ترجمه ترگمان]این the بر چیزهایی است که گذشته از آن است که زمانی یک نصف النهار مهم را در شرایط احساسات و احساسات تو داشته باشد، اما دیگر چیزی نگو درس ته؟
[ترجمه گوگل]این به معنی اهمیت دادن به چیزهایی است که گذشته است، که ممکن است یک لحظه از لحاظ احساسات و عواطف، اهمیت مرسوم را داشته باشد، اما دیگر هیچ درست؟


کلمات دیگر: