1. the medicine did not allay my toothache
دارو درد دندانم را تسکین نداد.
2. The police tried to allay her fears but failed.
[ترجمه ترگمان]پلیس سعی کرد ترس او را تسکین دهد اما موفق نشد
[ترجمه گوگل]پلیس تلاش کرد تا ترس خود را از بین ببرد اما شکست خورد
3. The government is keen to allay the public's fears.
[ترجمه ترگمان]دولت مشتاق است تا نگرانی مردم را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]دولت مشتاق است که ترس مردم را از بین ببرد
4. She was anxious to allay any suspicion that she had married for money.
[ترجمه مهدی کوثری] اونگران این بود تا بدگمانی را که اوبرای پول ازدواج کرده رامحو کند
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست بداند که با پول ازدواج کرده است یا نه
[ترجمه گوگل]او مشتاقانه متوقف شد تا هر گونه سوء ظنایی که او برای پول ازدواج کرده بود
5. The government is desperately trying to allay public fears/concern about the spread of the disease.
[ترجمه ترگمان]دولت نومیدانه در تلاش است تا نگرانی های عمومی \/ نگرانی عمومی در مورد گسترش این بیماری را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]دولت به شدت سعی در ترس و نگرانی عمومی در مورد گسترش بیماری دارد
6. The president made a statement to allay public anxiety.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور برای تسکین اضطراب عمومی بیانیه ای صادر کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بیانیه ای را برای کاهش اضطراب عمومی ابراز کرد
7. They are trying to allay public fears about the spread of the disease.
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا ترس عمومی در مورد گسترش این بیماری را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش برای ترس عمومی از گسترش بیماری هستند
8. How can I allay your apprehensions?
[ترجمه ترگمان]چگونه ممکن است این نگرانی شما را تسکین دهم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم دغدغه های شما را از بین ببرم؟
9. That would allay concerns about public confidence in the paediatric services at Middlesbrough General Hospital.
[ترجمه ترگمان]این مساله نگرانی ها در مورد اعتماد عمومی در خدمات کودکان در بیمارستان عمومی میدلزبورو را کاهش خواهد داد
[ترجمه گوگل]این باعث نگرانی در مورد اطمینان عمومی در خدمات اطفال در بیمارستان عمومی میدلزبورو می شود
10. But as if to allay our disappointment, teams of curious sea lions kept popping up near our kayaks.
[ترجمه ترگمان]اما گویی می خواست ناامیدی ما را تسکین دهد، گروه شیره ای دریایی کنجکاو در نزدیکی kayaks ما ظاهر می شدند
[ترجمه گوگل]اما به نظر می رسد که به ناامیدی ما، تیم های شیرین دریایی کنجکاو در نزدیکی قایقرانی های ما نشسته اند
11. They have not taken the time to allay their own worries and uncertainties.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای کاستن از نگرانی های خود و عدم قطعیت ها وقت صرف نکرده اند
[ترجمه گوگل]آنها وقت نگرفتن و عدم اطمینان خود را نادیده گرفته اند
12. The government is anxious to allay public fears over the safety of beef.
[ترجمه ترگمان]دولت نگران کاهش ترس عمومی از امنیت گوشت گاو است
[ترجمه گوگل]دولت مشتاق است که ترس عمومی را نسبت به ایمنی گوشت گاو کاهش دهد
13. Even the precautions he took could not allay her fears and it wasn't too long before he gave up trying.
[ترجمه ترگمان]حتی این اقدامات احتیاطی هم نمی توانست ترس او را تسکین دهد و خیلی طول نکشید که او تلاش خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]حتی اقدامات احتیاطی که او انجام داد، نمی توانست ترس او را نادیده بگیرد و قبل از اینکه تلاش کند، خیلی طولانی نبود
14. But he failed to allay fears that he will be a fatally flawed candidate when pitted against President Bush next autumn.
[ترجمه ترگمان]اما او نتوانست نگرانی خود را از اینکه او یک کاندیدای معیوب خواهد بود، در زمانی که در پاییز آینده در مقابل رئیس جمهور بوش قرار خواهد گرفت، از بین ببرد
[ترجمه گوگل]اما او نتوانسته است ترس های خود را مبنی بر اینکه او کاندیدای فاسد ناقص خواهد بود در حالی که در پاییز آینده در برابر رئیس جمهور بوش کشته شد، ناکام مانده است
15. Sly had to allay their suspicions and stop them probing any further.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که باید سوظن خود را تسکین دهد و آن ها را معطل کند
[ترجمه گوگل]به سختی مجبور بود سوء ظن های خود را کنار بگذارد و آنها را متوقف کند