کلمه جو
صفحه اصلی

formidably


بطورسهمگین، مهیبانه، باقوت، سخت

انگلیسی به فارسی

به شدت


انگلیسی به انگلیسی

• frighteningly; difficultly, discouragingly; awesomely; powerfully

جملات نمونه

1. His secretary was formidably efficient: her minutes were works of art.
[ترجمه ترگمان]منشی او بسیار کارآمد بود: لحظات او آثار هنری بودند
[ترجمه گوگل]وزیر امورخارجه او به شدت کارآمد بود: دقیقه او آثار هنری بود

2. Private firms must be formidably efficient to overcome these handicaps and offer facilities at the same or lower prices.
[ترجمه ترگمان]شرکت های خصوصی باید برای غلبه بر این موانع و ارائه تسهیلات به قیمت های پایین تر یا پایین تر، کارآمد باشند
[ترجمه گوگل]شرکت های خصوصی باید به شدت کارآیی داشته باشند تا غلبه بر این مشکلات و ارائه امکانات به قیمت های مشابه یا پایین تر

3. Grossman shows in passing how formidably well-read and linguistically equipped her heroine was.
[ترجمه ترگمان]گراسمن نشان می دهد که چگونه formidably و از نظر زبان شناسی، قهرمان زن خود را تجهیز کرده است
[ترجمه گوگل]گراسمن در حال عبور از چگونگی مؤثر بودن خواندن و زبانشناختی قهرمان او بود

4. Altogether, they sound like a formidably intellectual bunch.
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته، مثل یک گروه روشنفکر formidably به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]در مجموع، آنها به نظر میرسد که یک گروه کاملا فکری است

5. Undeterred by formidably sub-zero winter temperatures, Lars and his crab safari team regularly dive off the side of an inflatable Zodiac to a depth of 2metres in search of crabs.
[ترجمه ترگمان]لارس و تیم سفری خرچنگ او به طور منظم از طرف یک زودیاک inflatable به عمق ۲ متر در جستجوی خرچنگ های دریایی شیرجه می زنند
[ترجمه گوگل]لارس و گروه سافاری خرچنگ خود را به طور منظم در دامنه ی 2 ​​متری در جستجوی خرچنگ ها از کنار زودیاک بادکنک خارج می کنند

6. The function of family expenses multimedia had arrived formidably breathtaking degree.
[ترجمه ترگمان]عملکرد چند رسانه ای مخارج خانواده به درجه breathtaking رسیده بود
[ترجمه گوگل]عملکرد چند رسانه ای هزینه های خانواده به میزان قابل ملاحظه ای نفس گیر وارد شده است

7. And the imperialist always also likes to come formidably with his of gally person.
[ترجمه ترگمان]و امپریالیسم همیشه دوست دارد با شخص gally همراه شود
[ترجمه گوگل]و امپریالیسم هم همیشه دوست دارد که به شدت با شخصیت او وارد شود

8. Sofia was attractive and formidably intelligent.
[ترجمه ترگمان]صوفیه جذاب و فوق العاده باهوش بود
[ترجمه گوگل]صوفیا جذاب و بسیار هوشمندانه بود

9. The social standing enjoyed by doctors is of course formidably high.
[ترجمه ترگمان]دوره اجتماعی که توسط پزشکان از آن لذت می برد، البته بسیار بالا است
[ترجمه گوگل]موضع اجتماعی که توسط پزشکان به دست می آید البته بسیار زیاد است

10. A disruption of the Federal Union, heretofore only menaced, is now formidably attempted.
[ترجمه ترگمان]یک اخلال در اتحادیه فدرال، که تا آن زمان فقط تهدید شده بود، اکنون در راه است
[ترجمه گوگل]اختلال در اتحادیه فدرال، تا کنون تنها تهدید شده، در حال حاضر به شدت تلاش می کند

پیشنهاد کاربران

به شکل ترسناکی، به طور ترسناک

formidably ( adv ) = به طرز مهیبی، به طرز وحشتناکی، به طرز هولناکی/به طور چشمگیر، به طور خیره کننده، با صلابت تمام/فوق العاده، بسیار

examples:
1 - the man's voice echoed formidably throughout the hallway.
صدای مرد به طرز مهیبی در سراسر راهرو پیچید.
2 - The team lost the match after starting formidably.
این تیم پس از شروع فوق العاده بازی را باخت.
3 - The entire piano part is formidably difficult.
کل بخش پیانو بسیار دشوار است.
4 - She is a formidably intelligent and capable woman.
او زنی فوق العاده باهوش و تواناست.
5 - He was formidably efficient.
او بسیار کارآمد بود.


کلمات دیگر: