کلمه جو
صفحه اصلی

betimes


معنی : بموقع، در اولین فرصت، صبح زود، زود، بهنگام
معانی دیگر : (قدیمی) زود، بگاه، به سرعت، بی تاخیر

انگلیسی به فارسی

به هنگام، به موقع، زود، صبح زود، در اولین فرصت


گاهی اوقات، در اولین فرصت، صبح زود، زود، بهنگام، بموقع


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: before the time that is necessary, expected, or customary; early.
مشابه: early

- She arrived betimes and found them still asleep.
[ترجمه ترگمان] صبح زود آمد و آن ها را در خواب دید
[ترجمه گوگل] او بلافاصله وارد شد و هنوز هم در خواب است

• soon; early

مترادف و متضاد

بموقع (قید)
betimes

در اولین فرصت (قید)
betimes

صبح زود (قید)
betimes

زود (قید)
soon, betimes

بهنگام (قید)
betimes

جملات نمونه

1. he awoke betimes
زود از خواب برخاست.

2. He rose betimes in the morning.
[ترجمه ترگمان]صبح زود از خواب بلند شد
[ترجمه گوگل]او روزی صبح بیدار شد

3. Teens with earlier parental - mandated betimes were less likely to suffer from depression and suicidal thoughts.
[ترجمه ترگمان]نوجوانانی که زودتر از والدین با والدین خود ازدواج می کردند، به احتمال کمتری از افسردگی و افکار خودکشی رنج می بردند
[ترجمه گوگل]نوجوانان با والدین زودتر از زمانهای مجاز، از افسردگی و افکار خودکشی رنج می برند

4. A beneficent microclimate brings out the camellias betimes ( John Russell ).
[ترجمه ترگمان][ جان راسل ] یک microclimate سودمند گل های کاملیا را زود به ارمغان می آورد (جان راسل)
[ترجمه گوگل]یک میکروآیی سودمند، زمان کملیاس را به ارمغان می آورد (جان راسل)

5. He was up betimes doing his lessons.
[ترجمه ترگمان]او داشت درسش را آغاز می کرد
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها درس های خود را انجام داد

6. In the morning, he was up betimes, and went straight to his bench and to work.
[ترجمه ترگمان]صبح زود بیدار شد و یک راست به نیمکت خود رفت و سر کار نشست
[ترجمه گوگل]در صبح، او بیدرنگ بود، و مستقیما به نیمکتش رفت و کار کرد

7. He had need rise betimes that would please everybody.
[ترجمه ترگمان]او باید زود بلند می شد و همه را راضی می کرد
[ترجمه گوگل]او نیاز به افزایش زمانی که همه را لطفا

8. He started betimes in the morning.
[ترجمه ترگمان]صبح زود شروع کرد
[ترجمه گوگل]او صبح زود بیدار شد

9. We hope to repay your visit betimes.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم زودتر visit را جبران کنید
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که بلافاصله سفر خود را بازپرداخت

10. Roderigo . I'll be with thee betimes.
[ترجمه ترگمان] \"Roderigo\" فردا با تو خواهم بود
[ترجمه گوگل]رودریگو من با تو بیدار خواهم شد

11. The train arrived betimes.
[ترجمه ترگمان]قطار زود رسید
[ترجمه گوگل]قطار بلافاصله وارد شد

12. She writes local items betimes.
[ترجمه ترگمان]او زود مطالب محلی می نویسد
[ترجمه گوگل]او موارد بلافاصله محلی را می نویسد

13. He awoke betimes that morning.
[ترجمه ترگمان]صبح زود بیدار شد
[ترجمه گوگل]او صبح بیدار شد

14. According to clients'requests, Xian Yong can improve and produce products betimes with cheap prices.
[ترجمه ترگمان]با توجه به درخواست های مشتریان، یونگ پیونگ یانگ می تواند محصولات را با قیمت ارزان ارتقا دهد و محصولات خود را تولید کند
[ترجمه گوگل]با توجه به درخواست مشتریان، Xian Yong می تواند به موقع محصولات با قیمت های ارزان قیمت بهبود بخشد

He awoke betimes.

زود از خواب برخاست.



کلمات دیگر: