کلمه جو
صفحه اصلی

strung


زمان گذشته واسم مفعول: string، زمان گذشته واسم مفعول فعل string

انگلیسی به فارسی

(زمان گذشته واسم مفعول فعل string )


ناهموار، رشته کردن، به نخ کشیدن، بصف کردن، زهدار کردن، نخ کردن، زه انداختن به، کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of string.

• strung is the past tense and past participle of string.

جملات نمونه

1. The fishes were strung together on a cord.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها طناب را به هم وصل کرده بودند
[ترجمه گوگل]ماهی ها با هم در یک سیم پیچ خورده بودند

2. Most of Canada's population is strung out along its 5525-mile border with the United States.
[ترجمه ترگمان]بیشتر جمعیت کانادا در امتداد مرز ۵۵۲۵ مایلی با ایالات متحده قرار دارند
[ترجمه گوگل]اکثر جمعیت کانادا در امتداد مرز 5525 مایل با ایالات متحده قرار دارند

3. Buildings were strung out on the north side of the river.
[ترجمه ترگمان]Buildings به طرف شمال رودخانه آویخته شده بودند
[ترجمه گوگل]ساختمان ها در سمت شمالی رودخانه از بین رفته اند

4. He strung his gun up on the wall.
[ترجمه ترگمان]تفنگش را روی دیوار گذاشت
[ترجمه گوگل]او تفنگ خود را روی دیوار قرار داد

5. a Christmas tree strung with tinsel,candles,presents,etc.
[ترجمه ترگمان]یک درخت کریسمس پر از زرق و برق، شمع، هدیه و غیره
[ترجمه گوگل]یک درخت کریسمس با حلقه گل، شمع، هدیه و غیره

6. Guards rushed into his cell and strung him up.
[ترجمه ترگمان]نگهبانان به سلول او هجوم بردند و او را محکم به هم وصل کردند
[ترجمه گوگل]سپاه پاسداران را به سلولش رساند و به او حمله کرد

7. I don't think he strung us along.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم اون ما رو با خودش برده باشه
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم او ما را به هم زد

8. The parade strung out for miles.
[ترجمه ترگمان] رژه تا مایل ها از اینجا کشیده شدن
[ترجمه گوگل]رژه برای چند مایل رانده شده است

9. They strung up some lanterns among the trees.
[ترجمه ترگمان]چند فانوس را در میان درختان به هم وصل کردند
[ترجمه گوگل]آنها بعضی از فانوس ها را در میان درختان فشردند

10. The farmer shot two crows and strung them on the fence.
[ترجمه ترگمان]کشاورز دو کلاغ را کشت و آن ها را روی نرده کشید
[ترجمه گوگل]کشاورز دو کلاغ را شلیک کرد و آنها را روی حصار انداخت

11. She had strung the shells on a silver chain.
[ترجمه ترگمان]صدف ها را در زنجیر نقره فرو کرده بود
[ترجمه گوگل]او پوسته ها را روی یک زنجیر نقرهای زده بود

12. The geese were strung out along the river bank.
[ترجمه ترگمان]غازها در کنار رودخانه قرار داشتند
[ترجمه گوگل]غازها در امتداد رودخانه از بین رفته بودند

13. Flags were strung out along the route.
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در طول راه به بیرون کشیده شده بودند
[ترجمه گوگل]پرچم ها در امتداد مسیر حرکت کردند

14. Words thus strung together fall on the ears like music.
[ترجمه ترگمان]کلمات مثل موسیقی در گوش یکدیگر فرو می ریختند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، واژه ها به هم متصل می شوند به گوش مانند موسیقی می افتند

15. We strung paper lanterns up in the trees.
[ترجمه ترگمان]فانوس ها را در میان درختان آماده کردیم
[ترجمه گوگل]ما فانوس های کاغذی را در درختان زدیم

پیشنهاد کاربران

عصبی و زود رنج


کلمات دیگر: