کلمه جو
صفحه اصلی

fur


معنی : خز، جامه خزدار، خزدار کردن، خز دوختن، باردار شدن
معانی دیگر : (موی نرمی که بدن بسیاری از پستانداران را می پوشاند) مو، کرک، (پوست و موی نرم حیوان که از آن جامه یا حاشیه ی جامه و غیره می سازند) خز، (هر چیز خز مانند یا کرک دار مانند بار زبان بیماران) خز مصنوعی، بار (زبان)، (کتری و غیره) جرم، جرم گرفتن، بار گرفتن (یا داشتن)، با خز تزیین کردن (جامه)، خز پوش کردن، وابسته به خز، خزی، (مخفف) رجوع شود به: furlongs، پوستین، خز دوختن به، باردار شدن زبان

انگلیسی به فارسی

خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به، باردار شدن (زبان)


خز، جامه خزدار، خزدار کردن، خز دوختن، باردار شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the soft thick hair that covers the bodies of certain animals, such as the mink or fox.
مشابه: coat

(2) تعریف: skin bearing such hair, when treated and used in the making of garments or the like.
مشابه: hide

(3) تعریف: a garment made of fur.

(4) تعریف: something that resembles fur.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furs, furring, furred
مشتقات: furless (adj.)
• : تعریف: to line or trim with fur.

• hair of an animal; clothing made with fur; something which resembles fur (i.e. mineral deposits inside a kettle); filmy coating on the tongue
dress in fur; upholster in fur; cover in fur
of or relating to fur; resembling or feeling like fur; made of fur
fur is the thick hair that grows on the bodies of many animals.
you use fur to refer to the fur-covered skin of an animal used to make clothes or rugs.
fur is also a soft, artificial material that resembles fur.
a fur is a coat made from real or artificial fur.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] رسوب - چرک - جرم - خز - پارچه خزدار - پوستین

مترادف و متضاد

خز (اسم)
ferret, fur, polecat, fitchew, foumart

جامه خزدار (اسم)
fur

خزدار کردن (فعل)
fur

خز دوختن (فعل)
fur

باردار شدن (فعل)
fur

hair on animals


Synonyms: brush, coat, down, fluff, fuzz, hide, jacket, lint, pelage, pelt, pile, skin, wool


جملات نمونه

1. fake fur
خز مصنوعی

2. homa's fur coat is brown
پالتوی خز هما قهوه ای رنگ است.

3. simulated fur
خز مصنوعی

4. dressed in fur
ملبس به خز

5. the silken fur of my cat
موی ابریشم مانند گربه ی من

6. make the fur fly
(عامیانه) 1- دو دستگی ایجاد کردن،دو به هم زنی کردن،فتنه کردن 2- به نتایج درخشان رسیدن (به سرعت)

7. a cat preens its fur
گربه موی خود را با لیسیدن تمیز می کند.

8. the polar bear's white fur is a kind of adaptation
خز سفید خرس قطبی نوعی سازش با محیط است.

9. he ventured his capital in fur trade
او سرمایه ی خود را در تجارت خز به مخاطره انداخت.

10. her overcoat was bordered with fur
پالتو او دارای حاشیه ای از خز بود.

11. some mice have short, soft fur
برخی موش ها موی کوتاه و نرم دارند.

12. her jacket was edged with black fur
حاشیه ی کت او از خز سیاه بود.

13. spring (to your feet) and fetch fur . . .
خیزید و خز آرید . . .

14. a coat with a very soft and warm fur lining
پالتو با آستر خز بسیار نرم و گرم

15. the puppies were covered with a white, curly fur
توله سگ ها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.

16. Cats are covered with soft fur.
[ترجمه ترگمان]گربه ها با خز نرم پوشیده شده اند
[ترجمه گوگل]گربه ها با خز نرم پوشیده شده اند

17. This fur coat is a bit expensive, but you get your money's worth.
[ترجمه ترگمان]این کت خز یه ذره گرونه اما ارزش پولتون رو هم داره
[ترجمه گوگل]این کت خز کمی گران است اما ارزش پول شما را میگیرد

18. The cat purred as I stroked its fur.
[ترجمه ترگمان]گربه همچنان که موی خود را نوازش می کرد خر خر می کرد
[ترجمه گوگل]گربه وقتی خز خامم را خرد کرد، خسته شدم

19. The white fur of the polar bear is a natural camouflage.
[ترجمه ترگمان]خز سفید خرس قطبی یک استتار طبیعی است
[ترجمه گوگل]خز سفید خرس قطبی، استتار طبیعی است

20. Wearing fur has become deeply unfashionable.
[ترجمه ترگمان]پوشیدن خز از مد افتاده است
[ترجمه گوگل]پوسته پوشیده شده به طور عمیق غیرمجاز است

21. The cat's fur was matted with blood.
[ترجمه ترگمان]موهای گربه آغشته به خون بود
[ترجمه گوگل]خز گربه با خون خرد شده بود

The puppies were covered with a white, curly fur.

توله‌سگ‌ها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.


Some mice have short, soft fur.

برخی موش‌ها موی کوتاه و نرم دارند.


the silken fur of my cat

موی ابریشم مانند گربه‌ی من


Homa's fur coat is brown.

پالتوی خز هما قهوه‌ای رنگ است.


Her jacket was edged with black fur.

حاشیه‌ی کت او از خز سیاه بود.


a furred tongue

زبان باردار


They wore furred and bejewelled robes.

آنان رداهای آذین‌شده با خز و جواهر بر تن کرده بودند.


اصطلاحات

make the fur fly

(عامیانه) 1- دودستگی ایجاد کردن، دوبه‌هم‌زنی کردن، فتنه کردن 2- به نتایج درخشان رسیدن (به‌سرعت)


پیشنهاد کاربران

پشم , مو , خز , موی گربه

باردار

the hair of cat or dog
موی گربه یا سگ

the skin and hair of an animal that is used for making clothes
پوست حیوانات که معمولا برای ساخت لباس و غیره استفاده میشه
a fur coat کت خز دار◼️

موی بدن حیوان

خز
البته این خز با اون خز خیلی فرق می کنه که معنی کهنه و مندرس میده


کلمات دیگر: