کلمه جو
صفحه اصلی

cheeseburger


معنی : چیزبرگر
معانی دیگر : همبرگر با پنیر

انگلیسی به فارسی

همبرگر با پنیر


چيزبورگ، چیزبرگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a hamburger patty cooked with cheese on it.

• hamburger with a slice of cheese (usually served in a roll)

مترادف و متضاد

چیزبرگر (اسم)
cheeseburger

جملات نمونه

1. I'd like a cheeseburger and strawberry milk shake to go, please.
[ترجمه ترگمان]من یک چیزبرگر و شیر توت فرنگی دوست دارم که برم، لطفا
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک لرزش شیر و توت فرنگی بخرم، لطفا

2. I'd like a cheeseburger to take away, please.
[ترجمه ترگمان]من یه چیزبرگر میخوام که ازت بگیرمش، خواهش می کنم
[ترجمه گوگل]من میخواهم یک چیسهبرگر را بردارم، لطفا

3. I'd like a cheeseburger and a regular Coke.
[ترجمه ترگمان]من چیزبرگر و یه نوشابه معمولی دوست دارم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک چیسبورگ و کک معمولی باشم

4. I was eating a white Castle cheeseburger.
[ترجمه ترگمان]داشتم یه چیز برگر سفید می خوردم
[ترجمه گوگل]من یک چای سبز سفید قلعه خوردم

5. I'll have a cheeseburger and a large fry.
[ترجمه ترگمان]من چیزبرگر و سیب زمینی سرخ کرده دارم
[ترجمه گوگل]من یک چیسبورگ و یک سرخ بزرگ دارم

6. The cheeseburger's a sports fan's cheeseburger, big and juicy and married to those big steak-size fries.
[ترجمه ترگمان]The یک طرفدار ورزش است، بزرگ و آبدار و با آن سیب زمینی سرخ کرده بزرگ ازدواج کرده است
[ترجمه گوگل]Cheeseburger یک چیسببرگر طرفداران ورزشی، بزرگ و آبدار است و از آن دسته از سیب زمینی سرخ شده است که بزرگ است

7. I'd like a cheeseburger, please.
[ترجمه ترگمان]من چیزبرگر دوست دارم، لطفا
[ترجمه گوگل]دوست دارم یک چیسهبرگر، لطفا

8. She ate a cheeseburger and fries last night because she knew I would advise her to give them up for ever.
[ترجمه ترگمان]دیشب یک چیزبرگر و سیب زمینی خورده بود، چون می دانست که من به او توصیه می کنم تا آخر عمر آن ها را به آن ها بدهد
[ترجمه گوگل]او شب گذشته چای سبز و سرخ شده خورد، زیرا می دانست که من توصیه می کنم که تا ابد به آنجا برسم

9. Yes, a double cheeseburger with fries.
[ترجمه ترگمان]بله، یه چیزبرگر دوبل با سیب زمینی سرخ کرده
[ترجمه گوگل]بله، چیزبورر دو با سیب زمینی سرخ شده

10. Order a cheeseburger just about anywhere and the tab is likely to reach double figures.
[ترجمه ترگمان]سفارش یک cheeseburger را فقط در هر جایی سفارش دهید و به احتمال زیاد این تب به دو رقم دو برابر خواهد رسید
[ترجمه گوگل]تقریبا هر جایی یک جاروبرقی را سفارش می دهید و احتمالا این برگه به ​​رقم دو برابر می رسد

11. Child:A cheeseburger, French Fries and a ice-cream cone, please.
[ترجمه ترگمان]کودک: یک cheeseburger، فیلسوف فرانسوی و یک مخروط بستنی، لطفا
[ترجمه گوگل]کودک چیزبورگ، فرانسوی فرانسوی و مخروط بستنی، لطفا

12. Waitress: "That's the cheeseburger with lettuce, tomato, onion, fries and statin pill, coming right up. "
[ترجمه ترگمان]Waitress: \" این the با کاهو، گوجه فرنگی، پیاز، سیب زمینی سرخ کرده و قرص statin است که درست پیش می آید \"
[ترجمه گوگل]پیشخدمت 'این cheeseburger با کاهو، گوجه فرنگی، پیاز، قرمز و قرمز استاتین، درست است '

13. I would like a cheeseburger, fries, and a coke.
[ترجمه ترگمان]من یه چیزبرگر و سیب زمینی و یه نوشابه دوست دارم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک چیسبورگ، سرخ شده و یک کک

14. I'll have a cheeseburger, French fries and a chocolate mild shake, please.
[ترجمه ترگمان]من یه چیزبرگر و سیب زمینی سرخ کرده و یه میلک شیک شکلاتی میخوام لطفا
[ترجمه گوگل]من چیزبورگ، سیب زمینی سرخ کرده و لرزش ملایم شکلات را خواهم داد

پیشنهاد کاربران

پنیربرگر.


کلمات دیگر: