کلمه جو
صفحه اصلی

cheapen


معنی : تحقیر کردن، از قیمت کاستن، ارزان شدن، ناچیز شمردن
معانی دیگر : خوار کردن، خفیف کردن، قابل تحقیر کردن، ارزان کردن، از قیمت چیزی کاستن

انگلیسی به فارسی

cheapen، از قیمت کاستن، ارزان شدن، تحقیر کردن، ناچیز شمردن


از قیمت کاستن، ارزان شدن، تحقیر کردن، ناچیز شمردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cheapens, cheapening, cheapened
(1) تعریف: to cause to become cheap or cheaper.

(2) تعریف: to belittle or reduce in a disparaging way.
مشابه: deprecate, depreciate

- His continued deceit cheapens his credibility.
[ترجمه ترگمان] فریب مداوم او اعتبار خود را به خطر انداخت
[ترجمه گوگل] فریب مداوم او اعتبار خود را پایین می آورد

(3) تعریف: to lessen the quality or appearance of; make inferior.

- The gaudy paint cheapened the appearance of the room.
[ترجمه ترگمان] آن نقاشی پر زرق و برق، ظاهر اتاق را نشان می داد
[ترجمه گوگل] رنگ نارنجی ظاهر اتاق را ارزان تر کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become cheap or cheaper.

- Antiques seldom cheapen with age.
[ترجمه ترگمان] Antiques به ندرت با هم سن و سال می کنند
[ترجمه گوگل] عتیقه جات به ندرت ارزان می شود با سن

• make cheap, make inexpensive; lower quality; debase
if something cheapens you, it lowers your reputation or dignity.
if you cheapen something, you reduce its price in order to sell it more easily.

مترادف و متضاد

تحقیر کردن (فعل)
humiliate, score, call down, despise, cheapen, vilipend

از قیمت کاستن (فعل)
cheapen

ارزان شدن (فعل)
cheapen

ناچیز شمردن (فعل)
slight, cheapen, vilipend, underrate, misprize

diminish worth


Synonyms: abase, beat down, belittle, corrupt, damage, debase, decline, decry, degrade, demean, denigrate, depreciate, derogate, devalue, discredit, disparage, downgrade, drop, fall, lose value, lower, mar, mark down, minimize, reduce, render worthless, ruin, spoil, undervalue, write off


Antonyms: appreciate, enhance, increase, raise, upgrade


جملات نمونه

1. The good harvest that year cheapened the costs of some raw materials.
[ترجمه ترگمان]برداشت خوب در آن سال ارزش برخی مواد خام را کم کرد
[ترجمه گوگل]برداشت خوب سالانه هزینه های برخی از مواد اولیه را ارزان تر کرد

2. When America boycotted the Moscow Olympics it cheapened the medals won.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آمریکا المپیک مسکو را تحریم کرد، این مدال ها برنده شدند
[ترجمه گوگل]زمانی که آمریکا بازی های المپیک مسکو را تحریم کرد، مدال ها را به دست آورد

3. We have to cheapen commodities at the moment.
[ترجمه ترگمان]ما باید در حال حاضر از کالاها استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید در حال حاضر کالاها را ارزان تر کنیم

4. This has had the effect of cheapening UK exports.
[ترجمه ترگمان]این امر تاثیر صادرات cheapening بریتانیا را داشته است
[ترجمه گوگل]این تاثیر کاهش صادرات بریتانیا را داشته است

5. She never compromised or cheapened herself.
[ترجمه ترگمان]او هرگز خود را به خطر نمی انداخت و در خود تقلب نمی کرد
[ترجمه گوگل]او هرگز خود را به خطر انداخته و ارزان نکرده است

6. She felt that the photos were exploitative and cheapened her.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که عکس ها exploitative و با ارزش زیادی او را cheapened
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که عکس ها او را سوءاستفاده کرده و ارزان تر کرده اند

7. It's only cheapening yourself to behave like that.
[ترجمه ترگمان]فقط برای خودت طوری رفتار می کنی که انگار این طوری رفتار می کنی
[ترجمه گوگل]این تنها ارزان کردن خودتان است که رفتار کنید

8. In no case can we cheapen the quality of products.
[ترجمه ترگمان]در هیچ موردی، ما می توانیم کیفیت محصولات را افزایش دهیم
[ترجمه گوگل]در هیچ موردی نمی توان کیفیت محصولات را ارزان تر کرد

9. The movie was accused of cheapening human life.
[ترجمه ترگمان]این فیلم به cheapening زندگی انسان متهم شده است
[ترجمه گوگل]این فیلم به کاهش زندگی انسان متهم شد

10. Fruit has cheapened a bit lately.
[ترجمه ترگمان]این اواخر میوه cheapened شده
[ترجمه گوگل]میوه کمی ارزانتر شده است

11. Love is a word cheapened by overuse.
[ترجمه ترگمان]عشق کلمه استفاده بیش از حد است
[ترجمه گوگل]عشق یک کلمه کم مصرف است

12. The dollar's rise in value has cheapened imports.
[ترجمه ترگمان]افزایش ارزش دلار ارزش واردات را از بین برده است
[ترجمه گوگل]افزایش ارزش دلار، واردات را ارزان تر کرده است

13. But it cheapens liberty and diminishes the nation.
[ترجمه ترگمان]اما این آزادی را کم ارزش می کند و از کشور خارج می شود
[ترجمه گوگل]اما آزادی را کاهش می دهد و کشور را کاهش می دهد

14. I ask you not to cheapen her life in your film.
[ترجمه ترگمان]من از تو می خواهم که در فیلم تو زندگی او را خراب نکنی
[ترجمه گوگل]من از شما نمی خواهم که زندگی خود را در فیلم خود کم کنید

cursing cheapens you, my boy!

پسرجان فحاشی تو را کوچک و کم‌ارزش می‌کند!


پیشنهاد کاربران

قیمت کاسته شدن ، ارزان کردن خود. تورم ارام


کلمات دیگر: